نشست تخصصی جایگاه تربیت در سیاستگذاری حجاب و تاثیر آن در وضعیت فرهنگی – اجتماعی ایران
کارشناسان: دکتر ایراندخت فیاض، مدیر گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
دکتر سید عبدالرسول علم الهدی، مدیر گروه اندیشه و مطالعات فرهنگی دانشگاه امام حسین (ع)
به گزارش روابط عمومی مرکز مطالعات راهبردی ژرفا، چهارشنبه 4 آبان ۱۴۰۱، نشست «جایگاه تربیت در سیاستگذاری حجاب و تأثیر آن در وضعیت فرهنگی-اجتماعی ایران» به همت اندیشکده تعلیم و تربیت مرکز مطالعات ژرفا و با همکاری گروه تعلیم و تربیت خبرگزاری فارس و دانشکده اجتماعی دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام با حضور دکتر سید عبدالرسول علمالهدی برگزار گردید.
آقای دکتر علمالهدی در حوزه عفاف و حجاب سابقه پانزده سال پژوهش در ۳ ساحت۱. فضای مجازی و جایگاه اجتماعی، ۲. تربیت و دانشگاه و ۳. سینما و رسانه داشتند که کتابهایی از آن مجموعه مطالعات به چاپ رسیده است و اکنون مدیر گروه اندیشه و مطالعات فرهنگی دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام هستند و مسئولیت پروژه سیاستگذاری فرهنگی عفاف و حجاب را بر عهده دارند.
ایشان در این گفتگو بر لزوم مداخله مستقیم حاکمیت در خطمشیگذاری عرصه تربیت به صورت عام و حجاب و عفاف به شکل خاص و به عنوان جزئی از عناصر تربیت اسلامی تأکید کردند و اجزاء و ارکان این مداخله و لوازم و ظرایف آن را برشمردند:
وقتی از سیاستگذاری حجاب صحبت میکنیم منظورمان چه اسناد و تصمیماتی است؟
سیاستگذاری حجاب شامل ۴ بخش میشود؛ ۱. سیاستگذاری به معنای قانونگذاری است (که مثلا برای حجاب قانون وجود داشته باشد) چه قانون شورای عالی انقلاب فرهنگی و چه قانونی که در قانون اساسی است، ۲. متناظر قانون مجری مطرح میشود(دستگاه اجرایی دارد) که به معنای سیاستگذاری اجرایی است، ۳. سیستمی که میخواهد اجرائیاتی را انجام دهد باید یک سیستم و جریان دیگر آن را نظارت و ارزیابی کند، ۴. نیروهای اجتماعی به عنوان بازیگران و ذی نفعان سیاستگذاری را نیز باید در نظر بگیریم که نیروهای اجتماعی از مردم یا بازیگران توسعهدهنده سیاستها و یا مخاطب سیاستها هستند. برای حجاب اتفاقاً هر چهار بخش شکل گرفته است و معنادار هم است شاید بتوان عنوان کرد در جایی گونهشناسی میان کنشگران نشده است که سخن دیگر است اما بسته سیاستگذاری کامل است.
طرح ستاد امر به معروف و نهی از منکر مد نظر شما است؟
خیر، بسته سیاستی سال ۱۳۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی مدنظر بنده است که ۱۶ دستگاه مجری را مشاهده میکند در این بسته نیروهای اجتماعی، بازیگران و ذی نفعان آن مشخص است و بسیار کامل است طرح ستاد امر به معروف و نهی از منکر توسعهدهنده همان صحبتها است. بر فرض عنوان کرده؛ که از آن شانزده دستگاه مطالبهگری کنیم.
1500 گروه مردمی: میخواهیم برای عفاف و حجاب قدمی برداریم فقط حکومت اجازه نمیدهد!
یک نکته دیگر هم این است که در سیاستگذاریهای فرهنگی نمیتوانیم نقش عامل مردمی را نادیده بگیریم بلکه مردم پیشبرنده این جریان هستند. ستاد امر به معروف و نهی از منکر اذعان دارد؛ بالای ۱۵۰۰ گروه مردمی نزد ما ثبت نام کردند که میخواهیم برای عفاف و حجاب قدمی برداریم فقط حکومت اجازه نمیدهد ما قدمی برداریم یا ما را به آن جایی اتصال نمیدهد که باید در آن اقدام کنیم. به آنان گفتند: به سراغ ادارات دولتی بروید اگر پایبند نیستند به مدیر تذکر دهید، تذکر را مکتوب و ارسال کنید ما هم پشتیبانی میکنیم. ستاد امر به معروف و نهی از منکر از طریق واسطه با مردم کار دارد و از نظر حقوقی مستقیما با مردم کاری ندارد. فقط از دلِ مردم یکسری افراد دواطلب را آورده برای اینکه در برابر جریانهای ارزشی حاکمیتی بتواند مطالبهگری خود را پیش ببرد.
یک اقدام سیاستگذارانه تربیتی مانند سیاستگذاری حجاب باید دارای چه مؤلفههای تربیتی باشد؟
هنگامی که در خصوص سیاستگذاری تربیتی صحبت میکنیم احتمالاً از تغییر رفتارهای انسانی صحبت میکنیم. سیاستگذاری تربیتی دارای دو بعد اساسی است؛ ۱.بُعد قلبی انسانی؛ که احتمالاً با حوزه روانشناسی دنبال میکنیم (موضوعاتی که در حوزه روانشناسی است) ۲. بُعد اجتماعی؛ که احتمالاً با حوزههای جامعهشناسی و سیاستگذاری فرهنگی دنبال میکنیم. زمانی که لفظ سیاستگذاری را پیش میکشیم به عبارتی، مداخله دولت در امری است یا حکمرانی در موضوعی است. اگر مشاهده کنیم در فضای اجتماعی امروز جوامع، دولتها عهدهدار امنیت، رشد، سرمایه، محیط زیست و سایر مؤلفهها در زندگی انسان هستند، حال اگر چنین برداشتی داشته باشیم که دولت میتواند در امور تربیت مداخلهای نداشته باشد سخن گزافی بیان کردیم، چرا؟! چون تربیت به معنای جامعهپذیری نسل جدید نسبت به نسل قبل کاملاً قابل مداخله است. تربیت؛ جهتداری در یک جریانی از زندگی است. تربیت به مفهوم خنثی بودن نیز نیست به همین جهت است که در فرانسه اصل لائیسیته دارد در جریان تربیت وارد آموزشهای ابتدایی میشود انسان جهت دار در جامعه فرانسه باید لائیک باشد. به این معنا سیاستگذاری تربیت تمام و کمال قابل فهم است. این جا فصل مشترک بنده در تربیت، جامعهپذیری است که عنوان میکنم قابلیت سیاستگذاری دارد.
اگر تربیت را به معنای کادرسازی هم در نظر بگیرید شامل مهارتافزایی، انتقال دانش، شناخت و آگاهی است. اما کادرسازی به معنای هویتیابی نسل یا هویتیابی گروه یا جامعه حاضر معنا ندارد؟ در کجا هویتیابی میتواند انجام شود؟ آیا هویتیابی قابل سیاستگذاری نیست؟ بر فرض هویتیابی نخبگانی از جامعه که میخواهند کادر حکمرانی آینده برای کشور شوند آیا امکان سیاستگذاری را برایمان فراهم نمیکند؟ قطعاً جواب مثبت است و در تمام دنیا مدارس و دانشگاههای خاصی برای تربیت مسئولین و کارگزاران هست که به دنبال کادرسازی است. در سیاستگذاری علوم تربیتی ذیل Education Science Policy این را بررسی میکنند.
تربیت قابلیت سیاستگذاری دارد؛ به این جهت که در جریان حرکتی اجتماعی قرار است پیش برود.
اما باید تعریفی از تربیت ارائه کنیم تا مشخص شود در کجا قابل سیاستگذاری است. تربیت؛ فرایند تعاملی و مستمر میان دو عامل انسانی(مربی و متربی) است که از یک سو زمینهسازی مربی و از سوی دیگر حرکتی ارادی و آگاهانه متربی را دارد. برای چه؟ برای رشد همه جانبه استعدادها در جهت حیات و کمال انسانی که ظهور ربوبیت الهی است. پس تربیت دارای سه عنصر است؛ ۱. فرایند تعاملی مربی و متربی ۲. زمینهسازی حرکت انسان ۳. اراده آگاهانه که هدف حیات انسانی است. مشخص است این تربیت قابلیت سیاستگذاری دارد؛ به این جهت که حرکت اجتماعی قرار است این جریان را پیش ببرد.
در حد بالاتر میان دو انسان مفهوم مُرید و مُراد را عنوان میکنند و این رابطه میان دو انسان تک نیست؛ میان امام و امت است. اگر حرکت امت، حرکتی معنادار در پیوند امت با یکدیگر است در حقیقت رابطه ولایی میان خود امت نیز شکل میگیرد. به همین سبب قرآن فرمود: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»، امر به معروف و نهی از منکر از باب نزدیکی مومنان با یکدیگر است، چرا باید نهی از منکر شود؟ نه از باب دوری از یکدیگر، بلکه چون با یکدیگر پیوند داریم، اولیاء همدیگر هستیم نسبت به آینده زیست و زندگی اجتماعی یکدیگر مسئول هستیم. پیوندی که امت با یکدیگر دارند ذیل ولایت تامه امام حق و معصوم قرار میگیرد. ولایت تامه نیز مراحلی را طی کرده تا به ولایت فقیه میرسد به این نحو سیاستگذاری تربیتی کاملاً معنادار است.
بخاطر اینکه پیوند امت با یکدیگر ذیل ولایت امام هدف اصلی جامعه است؛ هر چه موجب پیوند و نزدیکی امت با یکدیگر شود منجر به ثواب میگردد و هر چه مایه گسست جامعه شود منجر به عتاب و گناه میگردد. غیبت گناه است چون در میان امت مؤمنین گسست و شقاق ایجاد میکند، صله ارحام ثواب است چون موجب از میان رفتن کدورت یا کینهها و نزدیکی دلها به یکدیگر میشود زیارت جمعی، اربعین، هیئت، مسجد، نماز جماعت، نماز جمعه و… پیوند را میان مؤمنین برقرار میکند. ذیل ولایت الهی امت به یکدیگر نزدیک میشوند تا به آزادی از اسارتهای دنیایی برسند؛ برای حرکت اصلیشان.
تربیت در سیاستگذاری عفاف و حجاب چه جایگاهی دارد؟
دنیای مدرن اسارت بیشتری را نسبت به دنیای قدیم برای انسانها رقم زده است؛ شاید در قدیم انسانها انتخابهای محدودتری داشتند اما در دنیای مدرن انتخابهای ما بسیار بیشتر است مانند انتخاب محل سکونت، انتخاب ماشین، انتخاب خوراک، انتخاب مسکن و حتی انتخاب برای ازدواج! اما چرا احساس نارضایتی انسان مدرن امروزی از انسان دیروز بیشتر است؟ برای انسان مدرن امروزی کولر یا آب خنک امر خاصی نیست شاید به آن فکر هم نکند، اما برای شاهان در زمانهای گذشته وجود آب خنک و وجود هوای مطبوع اشرافیت شناخته میشد، اما باز هم رضایت مردم قدیم ظاهراً از رضایت مردم امروز بیشتر بود. آیا ممکن است اسارتهایی مدرن به وجود آمده باشد که همچون قفسه آهنی نامرئی انسانها را به اسارت گرفته باشد؟ این از جدایی انسانها در فردیت خود نشأت میگیرد؛ انسانها تصمیم میگیرند از یکدیگر دور باشند و رابطهها بر اساس برخی از منافع اقتصادی و امنیتی شکل میگیرد. لذا دولت باید حداکثر مداخله را در زندگی انسان مدرن داشته باشد تا تأمین همه نیازهای اساسی در زندگی به اندازه امنیت را فراهم کند به این نحو سیاستگذاری تربیتی معنادار خواهد شد. اصل رضایت وابسته به خواستهها و آرزوها است که آرزوهای دنیای مدرن در ردیف آگاهیهای کاذب انسان قرار میگیرند.
عفاف و حجاب یک امر اخلاقی صرف نیست؛ چون روابط اجتماعی کاملا وابسته به دخالت دولت است و خانواده و انسانها این انتظار را از دولت دارند. ما در دنیای مدرن قرار داریم، ما در فرایند جهانی شدن قرار داریم در این فرایند یک سخن متفاوتی را در برابر دنیا بیان کردیم و آن نسبت انسانها برای یک زندگی جدید است برای آرزوهای جدید است یک سخن متفاوت از آگاهیهای کاذب است.
قانون حجاب؛ ضمانت مقاومت در برابر انقلاب جنسی و آزادی ارتباطات جنسی است.
یکی از آموزههایی که بسیار مورد توجه دنیای مدرن است و برای آن انقلاب کرده است بحث عفاف و حجاب است و دنیای مدرن برای آن انقلاب جنسی را در سال ۱۹۱۳ رقم زده که همراه با بحث آزادی در روابط جنسی است. سپس در سال ۱۹۶۰ انقلاب جنسی از اروپا به آمریکا جهش پیدا کرد. نقطه عطف آن؛ بحث قانون شدن و مدنیسازی همجنسگرایی بود این فرایند تبدیل به یک فرایند جهانی شد این فرایند به هیچ وجه Local و محلی نیست اصلاً در یک جریان زیست اجتماعی خاص در مرز جغرافیایی خاص وجود ندارد دقیقاً در یک ارتباط متکامل میان انسانها به بلوغ و گسترش میرسد. این یک اتفاق ساده نیست عنوان را انقلاب جنسی نامگذاری میکنند، اما تنها کشوری که در برابر این انقلاب دیوار کشیده است و مقاومت میکند ظاهراً کشور ایران است که مقاومتش دقیقاً بعد از انقلاب اسلامی شروع شد. یکی از هوشمندانهترین قوانینی که دیوار را در برابر انقلاب جنسی ضمانت مقاومتی را تکمیل میکند؛ ” قانون الزامی بودن پوشش در معابر عمومی است”. بنده نمیدانم چه عقلانیتی در سال ۱۳۶۲ وجود داشته است و اتفاقاً هیچ گزارش تاریخی نداریم که مردم مقاومتی در برابر چنین قانونی داشته باشند و این نشانه بلوغ اجتماعی مردم است. بنابراین مردم از حاکمیت انتظار دارند در خصوص عفاف و حجاب سیاستگذاری کنند.
با وجود اعتراضاتی که امروز تبدیل به اغتشاش شده است آیا همچنان میتوانیم بگوییم حجاب خواسته مردم از حاکمیت است؟
انقلاب اسلامی خواسته حقیقی مردم ایران در تغییر حاکمیت بود و ظهور تغییر حاکمیت در گسترش احکام دینی است. در انقلاب اسلامی سایر گروهها همچون کمونیست و تودهای نیز برای سرنگونی پهلوی مشارکت داشتند اما بعد از انتخاب جمهوری اسلامی توسط مردم هیچ کدام نتوانستند در برابر رأی و آرای مردم قرار بگیرند. بنابراین خواست مردم ظهور اسلام بود و نمیتوانیم بگوییم مردم اسلام را میخواهند اما حجاب را نمیخواهند مثل این که بگوییم اسلام باشد اما شرابخواری هم حلال است، یا اسلام باشد اما کازینوها یا کابارههای قبل انقلاب هم باشد. اصلا اگر مردم در سال ۱۴۰۱ به این نتیجه رسیدند ربا بهصورت حداکثری در تمام معاملات بانکی حتی میان تعاملات انسانها هم وجود داشته باشد آیا جمهوری اسلامی حق دارد چنین کاری انجام دهد؟ آیا آن حکومت دیگر جمهوری اسلامی خواهد بود؟ نخواهد بود!
کمیتهها و دستگاههای میدانی بیشتر از ۱۲۰ هزار نفر برای حضور میدانی آمار ندادند!
ما نمیتوانیم ادعا کنیم مردم با این خواسته پیش آمدند اما اکنون به این نتیجه رسیدند که چنین خواستهای ندارند. شما به عنوان یک جامعهشناس یا به عنوان علوم سیاسی که معتقد هستید خواسته مردم اکنون تغییر کرده است شاهد میدانیتان چیست؟ شاهد میدانی همان اعتراضگران و اغتشاشگران مدنی امروز و دیروز است؟ کمیتهها و دستگاههای میدانی که بیشتر از ۱۲۰ هزار نفر برای حضور میدانی آمار ندادند؛ در کل جریان سه هفته ابتدایی که شورشها بسیار جدیتر بوده است. حتی بررسی کمیتههای میدانی به اینصورت بوده است؛ اگر بخواهیم عنوان کنیم مردم در اعتراضات حضور داشتند به روز اول بیشتر نمیتوان اطلاق کرد. از روز دوم دیگر حضور میدانی توسط جریان خارجنشین کنترل میشود و ادامه پیدا میکند و حضور میدانی کاملاً با اغتشاش همراه است نه با یک خواسته مدنی! بر فرض میگویند: اعتراضات دانشجویان!! برای اعتراضات دانشجویان انگار منافع دیگر پشت آن قرار دارد که به یک جنبش جدی دانشجویی تبدیل نشده است. بنده خواسته مردم را میپذیرم اما تمام پیمایشهای ما در فرایندهای اجتماعی مخصوصاً در دهه نود زنان ایرانی ۸۵ الی 90% حجاب را به عنوان یکی از ارزشهای فرهنگی ایرانی_اسلامی قبول دارند نه اینکه لزوماً رعایت کنند اما کاملاً قبول دارند. ما در یک زیست رسانهای خاصی قرار داریم فرد رسانهای امروز بلندگوها را تغییر میدهد، خواستهها را متفاوت جلوه میدهد، اصلاً فرد جدیدی را به وجود میآورد.
عوامل اعتراض به حجاب چیست؟ امکان دارد ریشه اعتراض وضعیت اقتصادی باشد؟
بله، در زمینه حجاب ما افراد را دستهبندی کردیم و اتفاقاً این کار را در دانشگاه انجام دادیم و متوجه شدیم زنانی که در عرصه حجاب کنشگری دارند به ۵ دسته تقسیم میشوند: ۱. مذهبیِ خودپسند؛ کاملاً حجاب را امری شخصی میدانند و اتفاقاً به جریان سیاستگذاری حجاب و عفاف قائل نیستند و اجتماعی بودن حجاب را باور نمیکنند که عامل آن یک گره بینشی و شناختی است. ۲. مذهبیِ با مسئولیت اجتماعی؛ نه تنها محجبه است بلکه برای عرصه عفاف و حجاب حاضر است مسئولیت اجتماعی خود را نیز ادا کند. ۳. در معرض آسیب؛ زنان و دخترانی که حجاب را یک امر سنتی، عامیانه و عرفی میدانند و هنگامی که به نقاط بالاشهر میآیند سریع حجاب خود را تغییر میدهند، به قم میروند باز حجاب خود را تغییر را میدهند ولی اصلاً ضد حجاب نیستند چه رسد به آن که ضد اسلام باشند و اتفاقاً خود را مسلمانِ مقید میدانند. ۴. آسیبدیده؛ در حقیقت زنانی هستند حجاب را نمیتوانند به عنوان یک امر عمومی قبول کنند و در خصوص حجاب کاملاً سکولار میشوند، اینها ممکن است در جاهایی به کشف حجاب هم دست بزنند اما معمولاً سعی میکنند کشف حجاب نکنند. ۵. بیحجاب متهور و معاند، این دسته بسیار دسته کمی هستند (به صورت درصدی شاید حدود پنج هزار نفر در کل تهران) که نه تنها با حجاب بلکه با دین مخالفاند چه برسد به جمهوری اسلامی! اینها مخالفت خود را در پیوند با یک غربزدگی افراطی قرار میدهند و امکان تحول بینشی برای آنها دشوار است اما امکان تحول عاطفی هست.
اکنون مانتوهای جلوباز بیشتر در دسترس است، نه چادرهای مشکی و مانتوهای شیک جلو بسته!
سیاستگذاری تربیتی تمام پنج دسته با یکدیگر متفاوت است. برای سیاستهای تربیتی که در تغییر رفتارهای اجتماعی خدمتتان عرض کردم ۵ رویکرد داریم؛ ۱. رویکرد منفعتی _ اقتصادی، ۲. رویکرد اقناعی، 3. رویکرد تنبیهی _ سلبی، 4. رویکرد ناخودآگاه شناختی و 5. رویکرد ساختاری. باید منافعی برای مردم وجود داشته باشد تا حجاب داشته باشند و ضررهایی وجود داشته باشد برای اینکه بدحجابی کنند. اکنون مانتوهای جلوباز بیشتر در دسترس است یا چادرهای مشکی و مانتوهای شیک جلو بسته؟ مانتوهای جلوباز که سه الی چهار بُرش بیشتر نمیخورد ارزانتر است یا مانتوهای جلو بسته شیک؟ مشخص است. این وضعیت از لحاظ سیاستهای منفعتی از عفاف و حجاب پشتیبانی نمیکند حال میخواهید کار تربیتی انجام دهید؟! رویکرد تنبیهی _ سلبی باب ترس را بیشتر میکند برای اینکه سیستم اجتماعی هنجارمند عمل کند برای چه قشری از کدام پنج دسته؟ قشر آخر! قشر آخر به بلندگو دسترسی دارد، کنشهای متهورانه انجام میدهد، در فضای قانون مدنی بحث همجنسگرایی را مطالبه خواهدکرد و غیره شما قشر آخر را دستِ کم نگیرید. در تمام جوامع قشر آخری وجود دارد که با هر قانونی مخالف هستند اساساً دستگاه انضباطی پلیس و قانون برای این قشر است؛ باید قشر آخر از باب ترس همراهی بیاورد، قشر آخر قابل حذف نیستند اتفاقاً زندگی میکنند و سیاستهای اجتماعی دولتها بیشتر به این جهت است. قشر آخر متعارض با یک قانون را اولاً باید با جریمه یا مجازات یا تعزیر به آن قانون ملتزم کنید ثانیاً حضورشان برای جوامع دارای فایده است.
قشر معاند و متهور جامعه تقریباً چند درصد هستند؟
ما در سه پژوهش حوزه عفاف و حجاب به سراغ بدحجابهایی رفته بودیم که به شدت متهور هستند ۷۵ ٪ از زنان معتقد بودند بدحجابیشان به سبب زیباییطلبی است و با هیچکس هم مشکل ندارند. نهایتاً ۲ الی ۵ ٪ از زنان معتقد بودند بدحجابیشان به سبب این است که اسلام را نمیخواهیم، از قانون خوشمان نمیآید و… مسئله این افراد حجاب نیست با اصل تمام ماجراها مشکل دارند.
پس چرا تمام تمرکز و تأکید طرح ستاد امر به معروف و نهی از منکر به عنوان ضمانت اجرای طرح شورای عالی انقلاب فرهنگی، از ابتدا تا انتها بر رویکرد تنبیهی است و آن را مقدم بر رویکردهای اقناعی و… قرار دادند؟
نگاه کنید شاید این امر به ستاد امر به معروف و نهی از منکر باز نگردد به آموزه امر به معروف و نهی از منکر بازگردد آموزه امر به معروف و نهی از منکر برای یادگیری، شناخت و اخلاقیات است برای چه است؟ اول تنبه، دوم که یک مقدار بُعد آن شدیدتر میشود در سه مرحله که میگوید اول به قلب باشد دوم به زبان باشد سوم به عمل باشد، جریمه که به عبارتی، به معنای ایجاد ترس است.
به قول برخی از اساتید، مانند آیت الله حائری شیرازی و آنچه که شما به عنوان رویکرد اقناعی، شناختی و ساختاری عرض کردید نباید در ابتدا معروفسازی کنید سپس به معروف امر کنید و از مفهوم مخالفش نهی کنید؟
برای مسئولین جمهوری اسلامی معروفسازی شده است. اقناع فکری برای مسئولان ایجاد شده است اتفاقاً آنها از باب ترس باید یکسری قواعد را رعایت کنند اما در جریان مردم شاید زیست رسانهای امروز شرایطی را به وجود آورده جایگاه معروف و منکر را تغییر میدهد بر فرض اگر خانوادهگرایی بزرگترها و کمک به بزرگترها ارزش اخلاقی جدی در جریان این زیست ایرانی بوده است آنقدر از طریق پمپاژ رسانهای فردگرایی و دوری از نگهداشت بزرگتر خانواده معنادار شده است که اکنون به عنوان ضد ارزش از دست میرود. البته قبول ندارم که در جامعه ایرانی کاملا چنین امری رخ داده است. نهی از منکر نمیتواند وجود نداشته باشد (با تمام مراتب) فرد در معرض آسیب که خیر اما فرد آسیبدیده امکان حرکتهای متهورانه را دارد البته فرد که باید وارد جریان اقناعی _ فکری و منفعتی _ اقتصادی بشود و فرد متهور درست است که عنوان میکنیم پنج هزار نفر هستند اما آیا پنج هزار نفر نمیتواند شهر تهران را بِه هم بریزد؟ زیست مردم را میتواند در امنیت اخلاقی ناامن کند میتواند حرکتهای خاص انجام دهد و اتفاقاً بازتابهای رسانهای به آن ضریب میدهد پنج هزار نفر بسیار است کم نیست ۲ الی ۵ ٪ از زنان بدحجاب در شهر تهران چقدر میشود؟ بیشتر از پنج هزار نفر است اما همین پنج هزار نفر میتواند شهر تهران را بِه هم بریزد.
باید تعجب کرد که پس چرا فرد باحجاب اکنون در جامعه ایرانی وجود دارد؟
برخی از مسئولین و دانشمندان میگویند: اول کارهای اقناعی انجام دهید! بنده میگویم: منظورتان این است که در طی ۴۰ سال کارهای اغنایی فکری صورت نگرفته است؟ آموزش و پرورش در کل سیاه است؟ آموزش عالی در کل سیاه است؟ به اینصورت نبوده است. به این معنا نیست که ضعف نداشتیم اما با این سخن که کلا کاری انجام ندادیم باید تعجب کرد که پس چرا فرد باحجاب اکنون در جامعه ایرانی وجود دارد؟ سیستم دولتی که همراهی نکرده است، سیستم رسانهای که حجاب را بد میشناسد، سیستم آموزش و پرورش که ضعف جدی داشته است، سیستم آموزش عالی مختلط است و مسئله عفاف و حجاب را از بین برده است، با تعارض فرهنگی هم که مواجه بودید؛ فیلم های پورن که ساخته شده است، شبکههای ماهوارهای که برای کشور شما رایگان است… بنظر شما با وجود چنین عواملی آیا باید حجاب اصلا وجود داشته باشد در ایران؟ از اینکه حجاب وجود دارد مشخص است اتفاقات دیگر هم در جامعه ایرانی در حال وقوع است اتفاقاتی که معمولاً در رویکردهای انتقادی به آن توجه نمیشود.
گشت ارشاد موجود، ضمانت بازدارندگی ندارد!
مشخص است بنده از موافقین جدی گشت ارشاد در دهه هشتاد بودم اما نه گشت ارشادی که اکنون میخواهد اجرا شود! چرا مخالف این هستم؟ چون امکان بازدارندگی خود را فراهم نکرد. دوستانی که اطلاع داشتند گفتند خانمی را که گرفتند در ماشین بسیار بیتابی میکرد و دیگر دختران بیحجابی که میخواستند ایشان را آرام کنند به او میگفتند: هیچ اتفاقی نمیافتد نهایتاً یک شیرینی خورده و تعهدی را امضا میکنیم و میرویم! این نشان میدهد؛ گشت ارشاد تضمین اجرا ندارد و ضمانت اجرا برای ایجاد ترس ندارد، گشت ارشاد را حذف کنید. یک قاعده برای جرم و رفتارهای ناهنجار که جدید رخ میدهد این است که اگر بخواهیم با سیاستهای قدیمی کار کنیم ناکارآمد است و جواب نمیدهد.
حال با قشر متهور چه کار کنیم؟ اقناع فکری کنیم؟! بنظرتان اکنون این افراد در انتظار اقناع فکری به سرمیبرند؟ چه کسی میتواند آنها را اقناع کند؟ اگر پیامبر هم ظهور کند آنان اقناع فکری نمیشوند. پیامبر هم در جامعه خود از این دست افراد داشت؛ منافقینی که کاملاً در برابر پیامبر بودند و پیامبر که میرفت برخی از آیات را به سخره میگرفتند. بعضی از منافقین شقاق میان مسلمین ایجاد کردند به صورتی که در جنگ اُحد حدود ۳۰۰ نفر جدا شدند پس منافقین میتوانند آسیب وارد کنند. پیامبر چه کار کند؟ آیا آنان را از جامعه مسلمین اخراج کند؟ آنان را دار بزند؟ خیر، باید با آنها زیست کند ولی زندگی با آنان قواعدی دارد قواعد باید رعایت شود(البته به تندترین شکل قضیه اشاره میکنم).
اتفاقا حجاب محدودیت است؛ اما محدودیت خودخواسته و آگاهانه!
اقناع فکری نیز برای فرد در معرض آسیب و مذهبیِ خودپسند بسیار مهم است و بخشی از آسیب دیده. سیاست تحلیل رفتار اجتماعی هم که یک سیاست از رویکرد ناخودآگاه شناختی است برای فرد آسیبدیده عالی است. عبارت شهید مطهری که «حجاب محدودیت نیست مصنویت است» از نوع جملات ناخودآگاه شناختی است ولی این جمله دیگر کارآیی ندارد. هر جمله ناخودآگاه شناختی شاید نهایتا به مدت سه سال کار کند. البته اگر در داخل کتاب بررسی کنید درست است، اما به صورت تک گزاره که نگاه میشود اتفاقاً حجاب محدودیت است. مگر میشود محدودیت نباشد؟ اگر حجاب محدودیت نیست سر چه موضوعی با ما در حال ستیز هستند؟ حجاب محدودیت خودخواسته و آگاهانه است! برای چه امری؟ برای پیشبرد رشد و حرکت زن مسلمان با عنوان ذات انسانی و حفظ کرامت انسانی، از چه چیز؟ از کلیشههای جنسیتی! ما به جملات ناخودآگاه شناختی نیاز داریم چون انسانها در خصوص جملات فکر میکنند.
در ویترینها مانکنها را با لباسهای خاص قرار میدهیم و میگوییم در برابر ویترینها محجبه بیایید!
در فیلمها هم این ایراد وارد میشود که بانوان چادری را در طبقات پایینشهری نشان میدهد یا خرمی، شادی و نشاط برای خانوادهای است که در آگاهیهای بازرگانی مانتوهایی به رنگ روشن، شاد، سفید و… بر تن دارند یا روسریهای آنها با رنگ شاد و روشن است و اصلا چادری نیستند. قرار نیست از رنگ مشکی استفاده شود، قرار نیست چادری باشند. تقریباً این در جامعه پذیرفته شده است و سیستم اجتماعی که در حال ساخت است چنین تصویری را بازتاب میدهد. از طرفی هم سیاستهای ساختاری؛ هنگامی که در ساختارهای زندگی شما در حقیقت عریانی را ارزشمند میکند تبلیغات برای عفاف و حجاب معنا ندارد مجتمعهای تجاری با ویترینهای بزرگی ساخته که مانکنها با لباسهای خاص در آن قرار میدهیم سپس میگوییم محجبه در برابر ویترینها بیایید.
ظهور رویکرد اقناع فکری در مدرسه و دانشگاه است.
وقتی که سیستم آموزشی و سیستم دانشگاهی به صورتی است که امکان واقعی معنای عفاف و حجاب را اجازه نمیدهد ظهور کند آنوقت چه میخواهیم بگوئیم؟ آیا میخواهد عفاف و حجاب رخ دهد؟ این از بازتابهای بسیار بسیار منفی سیاستهای تربیتی است. ظهور رویکرد اقناع فکری در مدرسه و دانشگاه است. اگر بر فرض اذعان کنند در مدارس رفتارهای متهورانه انجام میشود بنده نمیپذیرم زیرا چنین رفتارهایی در آنجا هیجانی است، رفتار متهورانه معاند نیست، اقتضاء سن نوجوانی، اقتضاء شرایط و جوی که سیستم رسانهای برای ما ایجاد کرده است بوده و این جو واقعی نیست، بلکه بازتاب دروغ از جامعه است تا شما فکر کنید جامعه تمام شده است، شکاف نسلی ایجاد شده است، جامعه غربگرا است، جامعه میخواهد از ارزشهای دینی خداحافظی کند، در جامعه حجاب ارزشی ندارد و… بازتاب فکر سیاهی است که سیستم رسانهای از این فضا میسازد. اما هنگامی که نظرسنجی صورت میگیرد فرد عنوان میکند؛ خیر، حجاب برای بنده ارزشمند است اخلاقیات برای بنده ارزشمند است و بخشی از هویت خود میداند.
در کجای دنیا هر لحظه ممکن است کلاسها تعطیل شود؟
باید در این سیستم از مسئولیت اجتماعی توده در میان دانشآموزان استفاده کنیم برای اینکه گروه تشکیل شود در خصوص عفاف و حجاب کارهای اقناع فکری یا ناخودآگاه شناختی انجام دهند، به هیچ وجه دشوار و پیچیده نیست و با معلمهای مؤمنی که داریم کار بسیار پیش میرود. اما متأسفانه برخی از گزارشها که به دست ما رسیده نشان میدهد مدیر یا معلم همکاری داشتند برای اینکه در مدرسه به اصطلاح اعتراضات مدنی شکل بگیرد و کلاسها تعطیل شود. سود چنین کارهایی برای چه فردی است؟ دود چنین کارهایی در چشم چه فردی میرود؟ وقتی دانشآموزان به مدرسه میروند در کجای دنیا هر لحظه ممکن است کلاسها تعطیل شود یا کلاسها بِه هم بریزد کدام پدر و مادری چنین خواستهای دارد؟ اگر دارد پس اصلا چرا فرزند خود را به مدرسه فرستاده است؟ این نکتهای است که در دانشگاه هم با آن مواجه هستیم و فقط در خصوص مدرسه نیست.
بنده سه استراتژی تربیتی در سیاستگذاری تربیتی عرض میکنم که هم میتواند در مدرسه جاری شود، هم در دانشگاه.
در حوزه دانشگاه و مدرسه ۳ استراتژی تربیتی برای حوزه عفاف و حجاب چیست؟
یادگیری، کاملاً دانشی، اقناعی یا فکری است؛ البته مسئله ما در حوزه عفاف و حجاب این نیست که آگاهی وجود ندارد خیر اصلاً اینگونه نیست، بلکه عدم شکلگیری بینش دینی و بینش عقلانی در حوزه عفاف و حجاب مشکل ما است. ۲. درونی کردن، که کاملاً به یک امر شناختی _ اخلاقی وابسته است قطعاً اگر درونی کردن رخ بدهد بسیاری از مسائل پیش نمیآید و اصلاً مسائل حل میشود. در درونی کردن خانواده بسیار جلودار است چون به بخشی از عواطف نفسانی انسانی باز میگردد. ۳. همانندسازی یا الگوسازی، که کاملاً شخصیتی _ رفتاری است. حالا ببینید آیا یادگیری در ردهسنی نوجوانان شکل گرفته است یا خیر؟ آیا یادگیری با اقناع فکری و ایجاد گرایش همراه بوده است یا خیر؟ الگوهایی که در زیست اجتماعی دختر نوجوان بنده دارد چه افرادی هستند؟ به چه نوع موسیقی گوش میسپارد؟ کدام فیلمها را تماشا میکند؟ در کدام فضاها بیشتر تغذیه فرهنگی میکند؟ زیرا الگوها فرد را ساخته و با خود همانند میسازد.
حماسههای دروغین شما از رستم و سهراب دنیا را تکان میدهد؛ شما نمیتوانید به حماسههای راست خود توسل پیدا کنید؟!
بنده نمیدانم موسیقی کرهای چه معنایی را برای نوجوان امروزی روایت میکند که بسیار مورد توجه است! اما اگر امروز در برابر جریانی که به صورت موسیقی کرهای راه افتاده است کار بدیل نداشته باشیم و بر الگوهای بومی خود کار نکنیم فردا کاملاً برای این کار دیر میشود. این الگوها در جریان زیست تبدیل به جریان رفتارهای اجتماعی آنها میشود و اتصال آنها را با رفتارهای اجتماعی برقرار میکند. گاهی اوقات شما میتوانید الگو را با یک اثر هنری پیش ببرید یا با ظهور تاریخ یک ملت پیش ببرید، شما هیچ وقت نمیتوانید بی تی اس و کی پاپ را بسازید، اصلا قرار نیست اینها را بسازید اما شما سلام فرمانده را که ساختید مشاهده کردید چه اتفاقی افتاد؟ مدلهای تاریخی خود را کشف کنید آیا سردار میرزا کوچک خان جنگلی را بالا بیاوریم؟ هر جا حماسه حضور دارد الگویابی هم حضور دارد حماسههای دروغین شما از رستم و سهراب دنیا را تکان میدهد شما نمیتوانید به حماسههای راست خود توسل پیدا کنید که سردار قاسم سلیمانی را برای کودک، نوجوان و جوان به حماسه مبدل کنید؟!
آرزویی که از سردار قاسم سلیمانی برداشت میشود تغییر دنیا است!
در آهنگ، فیلم و غیره؟ خیر، در آرزویی که منتقل میکند. یک نوجوان یا جوان از این شخصیت چه آرزویی را دریافت میکند که این آرزو بر متن زندگی وی اثرگذار است؟ آرزویی که از سردار قاسم سلیمانی دارم تغییر دنیا است! یک اتفاق به اینصورت است که دنیا را برای شما بیارزش میکند این آرزو به آرزوی نوجوان یا جوان ما تبدیل شود از نوجوان یا جوانی ما بپرسید؛ میخواهید چه کارِ شوید؟ میگوید: میخواهم دنیا را تغییر دهم! نوجوانی که از اکنون بتواند در عرصه جهانی بزرگ فکر کند! ما با این نوجوان کار داریم. دیگر مسئله این نوجوان عفاف و حجاب میشود؟!
ما سراغ آزمایشی از دانشجویان رفتیم سؤال در این خصوص؛ بنظر شما حجاب امری شخصی است یا امر اجتماعی است؟ بیشتر دانشجویان معتقد بودند که یک انتخاب شخصی، دینی و اخلاقی است. مجدداً نظرسنجی را از گروه گواه گرفتیم و متوجه شدم که گروه گواه نیز مانند گروه آزمایش اظهارنظری میکنند. سپس به گروه آزمایش گفتیم: هنگامی که حجاب به عنوان ظهور اجتماعی زن واجب و لازم میشود، نه در خانه و در حریم خصوصی! پس احتمالاً یک امر اجتماعی است البته ظاهر حجاب جزء انتخابهای شخصی شما است، اما حدود آن را شریعت در جریان روابط اجتماعی وضع کرده است. مجدد نظرسنجی کردیم و مشاهده کردیم آگاهی گروه آزمایش حدود ۶۵ ٪ تغییر کرد.
قطعیت بهبود شرایط اقتصادی و قطعیت بهبود فعالیت در جنگ رسانهای_شناختی
بنظرتان با این وضعیت در ده سال آینده اوضاع حجاب چگونه خواهد بود؟
برای دو سال آینده دو عدم قطعیت در نظر گرفتیم؛ ۱. عدم قطعیت به سبب بهبود شرایط اقتصادی که به هرحال در آینده قطعاً در شرایط اقتصادی بهبود بیشتری حاصل میشود و ۲. عدم قطعیت به سبب جنگ رسانهای _ شناختی است، که تا کنون به سبب ذهنیت افراد در جنگ رسانهای _ شناختی با شکستهایی مواجه بودیم. اما شما تصور کنید در ده سال آینده بهبود شرایط اقتصادی از ۳ جهت قطعی است؛ ۱. اشتغال در کشور فراگیر شده است، ۲. بحث مشکل مسکن در کشور مرتفع شده است و ۳. تنگنای معیشتی و مفهوم فقر مطلق یا زیر خط فقر با خانوادههای زیر خط فقر را در کشور نداریم اما کودک کار، معتاد و حاشیهنشین را داریم که امری بدیهی است. وضعیت جنگ رسانهای _ شناختیمان نیز با فعالیتهای گروههای مردمی در سیستم رسانهای فضای مجازی بنظر بنده به حداکثر خواهد رسید و کنش ایرانیها در فضای رسانهای بسیار جدیتر میشود از روایت پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران، روایت داشتهها، روایت رضایت از زندگی و غیره.
فکر میکنید در این وضعیت اوضاع عفاف و حجاب بهتر یا بدتر میشود؟ بنظر بنده دو عدم قطعیت برای خودش قطعیت خاصی دارد و مطمئن هستم هم از لحاظ اقتصادی هم از لحاظ جنگ رسانهای _ شناختی در ده سال آینده اوضاع بهتری از امسال خواهیم داشت به این جهت چون وضعیت عفاف و حجاب به چنین شرایطی گره خورده است وضعیت بسیار بهتری خواهد داشت. ما ظهور کنشهای ارتباطی را در جوامع ایرانی بسیار قویتر داریم ایرانیها جزء جوامعی هستند بسیار زود در وبلاگنویسی رشد کردند، جزء جوامعی هستند بسیار زود وارد فناوریهای ارتباطی شدند و در فناوریهای ارتباطی پیش رفتند. هماکنون نیز ایرانیها یکی از بهترین برنامهنویسان در فضای Web هستند نشان میدهد؛ اتفاقاً ایرانیان در این فضا میتوانند یک رشد جدی داشته باشند.
اعتراض به قواعد عفاف و حجاب معلول است، نه علت!
در ده سال اخیر ظهور یکسری سازمانهای رسانهای خاص، جهشها و جریانهای رسانه همانند حرکت سواد رسانهای یا جشنوارههای خاص رسانهای همانند عمار و… نشان میدهد؛ جریان انقلابی وقتی در رسانه ضرب میخورد، به صورت هوشمند از همان جایی که ضربه خورده رشد بیشتری میکند. رشدی که خدمتتان عرض کردم تقریباً قطعی است. برای بنده قطعی است که در حرکات اینها وارد پیروزیهای جدی خواهیم شد و چون بنده آگاه هستم وضعیت عفاف و حجاب معلول است و خود مسئلهای با عنوان علت نیست معلول فضایی بهتر برای پاسخ خواهد بود.
انتهای پیام/
مصاحبه: حسن شریفی ستوده، کارشناس اندیشکده تعلیم و تربیت مرکز مطالعات راهبردی ژرفا