مهاجرت عامل خروج فرهنگ از حالت پایداری میشود
نگاه ما به اندیشکده هویت و پیشرفت اسلامی ایرانی نگاه زیست بوم فرهنگی است به نحوی که فرهنگ را از زیست بوم جدا نمیدانیم و مقولات زیست بومی برای ما ارزش و آورده فرهنگی دارد، به طوری که پایداری فرهنگ و به نحوی در ذیل آن پایداری عرف که منجر به پایداری تعاملات و روابط انسانی شده و التزام می آورد نکتهای که موجب تمایز عرف با قانون است، این نکته ست که عرف باعث التزام افراد به مقولات فرهنگی میشود اما قانون وجه الزامی و بیرونی است. بنابراین هر مقولهای که به پایداری فرهنگ و عرف کمک کند و باعث تقویت التزام جامعه با یکسری مشخصات شود برای ما جزء موضوعات قابل بررسی است. طی بررسی که مرکز مطالعات راهبردی ژرفا در سال ۹۷ در خصوص وضعیت فرهنگی کشور انجام داد، به این جمعبندی رسید که اغلب آسیبهای فرهنگی از یک مقوله بیشتر ناشی نمیشود، یعنی مادر آسیبها و چالشهایی که در کشور به وجود آمده است، مقوله مهاجرت است؛ مهاجرت موجب به هم خوردن لایهی اجتماعی مردم در سکونتگاه هایشان میشود و این عامل خروج فرهنگها از حالت پایداری است. بنابراین هر مقوله ای که باعث شکلگیری مهاجرت شود، در ذیل مقولات هویتی قرار میگیرد و به نحوی ضد هویت است.
نگاه ما به مقوله آب، فرهنگی است
یکی از مباحثی که در مقولهی هویت بسیار مهم است، «محیطزیست» است. بحثهای آب، هوا، اقلیم و تنوع زیستی اگر تنش آبی در منطقه و یا روستایی شکل بگیرد و باعث مهاجرت شود، به طبع تمام آسیبهایی که عرض شد، بعد از آن بوجود خواهد آمد و فرهنگ پایداری خود را از دست خواهد داد. نگاهی که ما به مقوله آب داریم، نگاه فرهنگی است این نگاه فرهنگی قاعدتاً بحث های تخصصی خاص خود را هم دارد. همه اینها در پایداری فرهنگ و هویت کمک خواهد کرد، لذا چینش اساتید و کارشناسان حاضر در نشست به نحوی صورت گرفته است که بحث های تخصصی مرتبط با آب، محیطزیست و دانش و فناوری های بومی حوزه مدیریت آب مطرح شود که در نهایت برای ما این آورده را خواهد داشت که این مباحث را در پازل فرهنگ و هویت ببینیم.
بخش دوم: دکتر اردشیر گراوند (مدیرعامل موسسه نقش کلیک) |
پیوند مسئله آب با نظام اجتماعی و فرهنگی از دیرباز با ایرانیها عجین بوده است
مسئله آب در ایران و پیوند آن با نظام اجتماعی و فرهنگی مسئله است که مربوط به چند سال و یا چند قرن اخیر نبوده و پدیدهای است که با ایرانیها عجین بوده است. آب در ایران اساسیترین و اجتماعیترین پدیدههای طبیعی و اجتماعی جهان یعنی قنات را از دیرباز با خود داشته است. قنات زیر بنایی عظیم در مدیریت منابع آب بوده که به بهترین شکل ممکن، مدیریت آب در کشور به طور کامل برعهده داشته است. مساله آب با توجه به اینکه ایران کشوری خشک و کم آب است، موضوعی است که اساساً با این مردم زندگی کرده است و مسئله مدیریت آن تنها به جاهایی که کم آب بوده ارتباط نداشته بلکه در نقاط پرآب کشور هم به شدت رعایت میشده است.
آب یکی از نهادهای پایهای فرهنگ یک جامعه است
مدیریت منابع آب در این کشور همواره وجود داشته و برای آن برنامه و مسئولی وجود داشته است. تصور میشود که در ایران مدیریت منابع آب در نقاط کم آب بوده، اما اینگونه نیست. اتفاقاً در جاهایی که آب به وفور یافت میشده است، این مسئله دیده میشود. دره خرمآباد و داخل شهر خرمآباد با اینکه شهر چشمهها است و آب فراوانی دارد شاید بالای هزار سال قبل جایی به نام «گرداب» داشتند که هنوز هم سازه آن باقی است، جایی داشت که تقسیم منابع آب بود و این گونه نبود که هر کسی که هر چقدر آب خواست بتواند مصرف کند، مدیریت وجود داشته است و تقسیم آب و میراب داشته است و اندازه گیری کرده بودند. نگاهی به نظام اجتماعی این کشور نشان از آن دارد که آب و تقسیم آب ریشه در فرهنگ این کشور داشته و هر نقطهای برای خود ساز و کار و فرهنگ استفاده درست از آب داشته است.
زمانی که بنده در سال ۶۸ در رشته علوم اجتماعی، وارد دانشگاه علوم انسانی دانشگاه تهران شدم، همان روزهای نخست مدیریت منابع آب، نوع تقسیم آب و مشارکت مردم برای تقسیم آب را به ما آموختند. این مبانی نظام اجتماعی ایران بوده است. آب یکی از نهادهای پایه ای فرهنگ یک جامعه است، وقتی این همه آدم ها با آن زندگی می کنند نظامات، قواعد و رفتار شکل می گیرد و اساساً تصور ما این است که نظامات منابع آب مختص مناطق کم آب است در صورتی که برای مناطق پر آب هم بوده است.
آب، موضوعی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی کشور بوده و نظام سیاسی از آن تبعیت میکرده است
من در شهرستانی زندگی می کردم که ما نمی توانستیم چاه فاضلاب بکنیم، آنقدر که سطح آب بالا بود همان موقع هم مردم برای مصرف آب و چاه کندن کنترل داشته و نظامات را مدیریت میکردند و مصرف آب پدیدهای کاملاً اجتماعی بود و فرهنگ از آن پشتیبانی میکرد و مردم مجبور بودند که از آن تبعیت کنند، پس موضوع آب موضوعی کاملاً اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی این کشور بوده است که قاعدتاً نظام سیاسی هم از آن تبعیت میکرده است و در بسیاری موارد هم مدیریت منابع آب با نظام سیاسی بوده است یعنی برای تصاحب آب برخی کارها انجام شده است، ولی ما به شرایطی بر خوردهایم که شاید باران کم شده باشد، خشکسالیهایی به وجود آمده باشد، اقلیم گرم شده باشد و عوارض دیگر و ما هم بد استفاده کرده باشیم، یک بحث است ولی بنده امروز می خواهم از نظر اجتماعی به این موضوع نگاه کنیم که چه کردهایم که این گونه در این موضوع مداخله کردهایم و آن مداخله چه نتیجه ای داشته است که ما امروز به این چالش بر خوردهایم و به این نقطه رسیدهایم. تاریخ قنات، تاریخ تقسیم آب و حتی تاریخ ابزارهای سنجش تقسیم آب در ایران برای خود ادبیاتی دارد که شرح آن مجالی چندین ساعته میطلبد. در هر گوشهای از ایران مدلی از تقسیم منابع آب داشتند، مدیریت منابع آب که در ادامه به بخشهایی از آن میپردازیم.
نظام اجتماعی همواره بر منابع طبیعی نظارت میکرده است
در مورد منابع آب آن چیزی که من در زاگرس از کودکی با آن زندگی کردهام و به خاطر دارم نظام اجتماعی بر منابع طبیعی به شدت نظارت میکرد و آن نظام اجتماعی از بریدن شاخهی یک درخت «زازالک» ممانعت میکرد و جهت حفظ مراتع اجازه نمیداد فردی بیش از اندازه دام داشته باشد و در مراتع آن ها را بچراند، کسی اجازه نداشت چاهی در زمینش حفر کند که دیگری را متضرر کند و یا آبی را در بالادست به اندازه ای بردارد که منابع پایین دستی را محدود کند.
به یاد دارم که در زادگاه من به درخت زازالک به عنوان یک نماد مقدس نگریسته میشد و به آن بند سبزی گره میزدند تا کسی آن را نبرد، یعنی گاهی به چیزی جای تقدس میدادند وگرنه درخت زازالک که تقدس نداشت. بریدن درخت بلوط برای مردم تابو بود و میگفتند که ما با بلوط زندگی میکنیم. خریدن گوسفند برای استفاده در چرا و مرتع اندازه داشت، هرکسی سهمش را میتوانست خریداری کند. مرزها عرفی تعریف شده بود که این مرزهای عرفی برای کدام طایفه است و تا چه اندازه میتوانند تعریف کنند، یک نظاماتی بود ولی این دولت هم مداخله چندانی نداشت. به یاد دارم که قبل از انقلاب دادگاهی سر خیابان ما بود هیچ کسی داخل آن نمیرفت و هر گاه که کسی را کشان کشان به درون آن میبردند من میگفتم متهم را گرفتند. وقتی می پرسیدیم که چه کار کرده است میگفتند که این فرد هیزم بریده است. به اندازه همان هیزم او را جریمه میکردند و دولت محکم میایستاد ولی مردم هم ممانعت میکردند با اینکه گاز نبود و مردم در بلوطستان زندگی میکردند، مجبور بودند که از فضولات گاو و گوسفند استفاده کنند و آنها را به شکلی در میآوردند و برای پخت و پز از آن استفاده میکردند. این گونه نبود که هرکسی به راحتی برود و درختی را ببرد، اساساً نظام اجتماعی حاکم و ناظر بود و فرهنگ هم حمایت میکرد مردم هم تبعیت میکردند.
بی برنامگی دولتها موجب تضعیف نظامات اجتماعی شد
ما متأسفانه با عملکرد خود، این نظارت مردم را از بین بردیم. بنده در سال ۸۳ گزارشی به شورای اجتماعی کشور بردم و گفتم که این آب را به یزد انتقال ندهید، اگر چنین بشود، گرفتاری در نظام اجتماعی ایجاد میشود. بنده نه محیط زیستی بودم و نه تخصصم مدیریت منابع آب بود. سال ۹۳ در یزد سخنرانیای داشتم و عرض کردم که بس است و از این بیشتر مشکلساز نشوید، نظام اجتماعی را بیشتر از این، از بین نبرید. شهریور سال ۹۶ سمیناری در گناباد دربارهی برنامه ششم بود دوباره آنجا عرض کردم که من به آب به عنوان نظام اجتماعی نگاه میکنم اگر ادامه دهید گرفتار خواهیم شد بیش از این برداشت نکنید.
بعد از کشف و استخراج نفت در ایران منابع عظیم پول و نفتی وارد کشور شد. این منابع پولی یا نفتی متأسفانه در دست دولت ها بود. کجای عالم پول مردم را به دولتها می دهند، پول را به دست دولت دادیم و دولت هر جا که دوست داشت، آن را هزیننه کرد.
قبل از انقلاب ما برنامه آمایشی داشتیم براساس برنامه آمایش بارگذاری می شد آن برنامه قبل از انقلاب هم اشکالاتی داشت که آن همه مهاجر را به تهران و اصفهان و … آورد و حاشیهنشینی را ایجاد کرد ولی بعد از انقلاب آن کاچی بعض هیچی را هم کنار گذاشتیم. کل منابع در دست دولتها بود و چون بی برنامه بودند، هرکجا که دوست داشتند، بارگذاری کردند. وقتی بارگذاری کردند اساساً اتفاقی به نام مهاجرت در این کشور جاری شد، یعنی منابع را طوری تنظیم کردند که در تهران ۱٫۶ برابر جمعیتش تولید ناخالص کشور تولید می شد یعنی به تعبیری در آن پول ریخته است، در استان های دیگر به گونه ای شد که به ۰٫۶ و ۰٫۷ می رسید ولی اینجا هم پول ریخته بود، این نکته ظریف را دقت کنید که وقتی مهاجرت اتفاق میافتد فیزیک و آدم جا به جا نمی شود نظامات هم مختل شده و جا به جا میشود، وقتی نظامات جا به جا میشوند مردمی که از لرستان بلند شدند کارها مختل شدند، نظارت بر منابع طبیعی هم مختل شد، نظارت بر استفاده آب هم مختل شد، نظارت بر مصرف چوب هم مختل شد. انگار به طور جدی کنترل اجتماعی را تضعیف کردیم، وقتی کنترل مهاجرت اتفاق میافتد جامعه مهاجرفرست را دچار اختلال میکند، از هر خانوادهای یکی بیرون می آید و از هر ایلی ده تا بیرون می آیند و شیرازه از هم میپاشد و مهاجرت هم چسبندگی دارد. وقتی قبلیها رفتند بعدیها هم میروند و دل کندن از آن زیست بوم میتواند باعث عدم تعلق خاطر به آن زیست بوم باشد. گاهی کار به «به من چه» می رسد بدترین گزاره ای که میتواند اتفاق بیفتد همین گزاره به من چه است؟! زمانی که شما دل بکنید و زندگی دامداری، کشاورزی و زیست بوم برایتان ارزشی نداشته باشد و ساک و چمدانت بسته شده باشد، بارگذاری پولی که در تهران، اصفهان، یزد، اراک و …گذاشتیم از آن طرف هیچ مداخلهای برای توسعه منابع نکردیم. قاعدتاً جریان مهاجرت را ادامه داد، تشدید کرد و هم تلفیقی نظامات را پیچیده تر کرد، بعد از آن نظارت مردم بر مدیریت منابع طبیعی کم شد. وقتی نظارت کم می شود مردمی که آنجا هستند می توانند به هر مدلی استفاده کنند، آب جا به جا کنند، درخت ببرند، به قول لرها «هو کنی» وجود ندارد. هو کن قیمت دارد، هوی می کند که اینها در نظام اجتماعی هزاران شعبه دادگاه را تعطیل میکند هزاران آدم را منع میکند، مگر کسی جرأت داشت که وقتی «کبک» و «تیهو» تخم می گذاشتند، به آن ها دست بزنند؟! اینگونه نبود که هرکسی در زمان درو محصول که این ها تخم گذاشتند برود و آن ها را بردارد. این را نفرین شده می دانستند، کنترل اجتماعی از بین رفت و کسانی که ماندند با ورود این توسعه عجیب و غریب برق که ما هیچ گاه برای هیچ اقدام ارزنده ای پیوست اجتماعی محیطی تهیه نکردیم. این شد که برق هم رفت، کنترل اجتماعی تضعیف شد و به سراغ برداشت منابع طبیعی رفتیم، از منابع آب، جنگل، حیات جانوری و … .
حذف کنترل توسط مردم به طبیعت آسیب زد
به یاد دارم که در سال ۱۳۵۹ مراقب محصولات کشاورزیمان بودم تا آهوهای آنجا نیایند و مثلاً محصول نخود ما را بخورند. امروز به علت بی توجهی ما در کل آن شهرستان (کوهدشت) یک آهو هم پیدا نمیشود. چه اتفاقی افتاد؟ مگر کسی جرأت داشت که اسلحه در بیاورد و آهو شکار کند؟! مردم و نه دولت اجازه چنین کاری نمیدادند. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در جلسه آسیب های اجتماعی فرمودند که چرا شما مردم را برای کار خودشان نمیآورید شما چقدر عده دارید که میخواهید به جای مردم همه کار انجام دهید، وقتی کنترل حذف شد و تکنولوژی مثل برق پیش رفت، حفاری چاه هم شروع شد و راحت هم مجوز دادیم و سیاست را در تولید محصولات استراتژیک گذاشتیم و باید تولید میکردیم.
بخش سوم: مهندس محمد درویش (فعال محیط زیست) |
چرا رگ گردن ما برای ورود پسابهای آلوده به پهنهی ارزشمند خلیج فارس بیرون نمیزند؟!
ما حتی امکان تداوم حیات برای «فیتو پلانکتونها» را به مخاطره میاندازیم، کل شهر را رصد کردیم از میناب، بندر عباس، بندر خمیر، بندر لنگه و بندر مغان تا کنگان، پارسیان و … خودم به شخصه بیش از هفتصد لوله دیدم که این پساب ها و فاضلاب خام وارد این پهنههای عزیز و ارزشمند وطن می شود، رگ گردن ما بیرون می زند هنگامی که کسی خلیج فارس را بدون پسوند «فارس» صدا بزند، چطور رگ گردن ما بیرون نمیزند وقتی این پساب آلوده وارد این پهنه و محیط ارزشمند میشود؟
سرمایههای طبیعی فدای بی مسئولیتی مدیران شده است
رفتار ما مانند آن بچه پولدار و لوسی است که آنقدر پدر و مادرش به او سرویس دادهاند و گفتهاند که تو از تخت پایین نیا هرچه بخواهی ما برایت آماده میکنیم که انگیزهای برای انجام کاری ندارد، چرا خاک بخورم؟ چرا دود چراغ بخورم؟ من که همه امکانات را در اختیار دارم. یعنی ما این قدر پولدار بودیم که این گونه ثروتمند و پولدار بودیم که سرمایههای خود را به این شکل نابود میکنیم و بعد کشور را درگیر بحرانهای عجیب و غریب میکنیم. گردش مالی دارو در این کشور بالای ده میلیارد دلار است؛ این میزان سه برابر بودجه وزارت آموزش و پرورش است و وقتی ریشهیابی میکنیم میبینیم سازمان متولی حفظ آب و خاک و هوای این کشور که اگر میتوانست به درستی به وظایف خود عمل کند، آب و خاک و هوا را مدیریت کند، غذا، آب و هوای سالم در اختیار ایرانیان قرار دهد، بخش بزرگی از این بیماریها کاهش پیدا میکرد. بودجهای کمتر از شهرداری ناحیه دو تهران دارد. انگار ارادهای وجود دارد که این تداوم داشته باشد و این شکاف وحشتناک ادامهدار باشد، وقتی با مدیر کل محیط زیست استان هرمزگان صحبت کردم، ایشان گفت: ما تذکر و هشدار میدهیم ولی کسی حرف ما را نمی خواند، می گویند شما جلوی صنعت و اشتغال را می گیرید مملکت در تحریم است شما وضعیت کشور را درک نمیکنید، شما فکر میکنید ما پول تولید میکنیم، کشوری که ۹۰ هزار میلیارد تومان هزینه درمان دیابت، کبد چرب، فشار خون و سکتههای قلبی میکند اینها پولی نیستند، وقتی در اردکان شاخص آلودگی هوا به ۵۰۰ رسیده است و به قول آقای دکتر گراوند نسبت جنسیتی ۱۲۸ به ۱۰۰ شده است.
کل جمعیت شهرستان اردکان که نمایندهاش ۱۲ سال رئیس فراکسیون محیط زیست بوده است، ۹۷ هزار نفر است. چگونه شاخص آلودگی آن ۵۰۰ می شود؟ ۲۳۳ هزار هکتار وسعت این شهرستان است و یکی از شهرستانهای بزرگ ایران است، چگونه این اتفاق میافتد که ۳۵ کارخانه بنجوله سازی در این شهرستان مجوز میگیرند و ده ها کارخانه کاشی و سرامیک در آنجا فعال هستند؟ ما به چیزی به نام «ظرفیت زیستی» که در تمام قوانین بالادستی آمده است، توجهی نکردهایم چون همانطور که آقای دکتر گراوند اشاره کردند ما با تعدادی مدیر عزیز و دوست داشتنی در این مملکت رو به رو بودیم که بسیار دوست داشتند که نام نیک برای حوزه انتخابی خود بر جای بگذارند و فکر کردند که خدمت میکنند که باعث چنین بلا و مصیبتی شده است. اگر واقعاً بخواهیم نقد کرده و بحث کنیم بارها گفتهام که بیشتر از اینکه نگران کمبود قوانین باشیم باید نگران قوانین باشیم، ما بیش از ۱۱ هزار قانون از مشروطه تا به الآن تصویب کردهایم، اگر مواد تکمیلی را به آن اضافه کنیم که انتها ندارد، ما با کمبود قانون رو به رو نیستیم ماده ۴۷ قانون مصوب ۱۳۴۶ حفاظت خاک را نگاه کنید که به صراحت میگوید که قطع هرگونه درخت، آتش زدن رویشگاههای جنگلی و برداشت در هیچ شرایطی نباید اتفاق بیفتد. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در جلسه ای که خود بنده شخصاً حضور داشتم، صراحتاً فرمودند: کسی حق ندارد به بهانه ساخت حوزه علمیه یک درخت قطع کند.
در یک قرن اخیر ۸ میلیون هکتار از رویشگاههای جنگلی را از دست دادهایم
الآن که ما دور هم نشستهایم از سال ۱۳۰۱ که قرن شروع شده است و امسال در پایان قرن چهاردهم هستیم ۸ میلیون هکتار رویشگاههای جنگلی را از دست دادهایم و از ۲۰ میلیون هکتار به ۱۲ میلیون هکتار رسیدهایم. از ۱۳۳۵ که اولین آمار برداری جدی صورت گرفت، وسعت رویشگاه ارزشمند و راهبردی ما؛ جنگلهای «هیرکانی» در شمال کشور از ۳٫۵ میلیون هکتار به ۱٫۶ میلیون هکتار کاهش پیدا کرده است و از این ۱٫۶ میلیون هکتار مطابق گزارش انجمن علمی جنگلبانی ایران ۸۰۰ هزار هکتار مخروبه است؛ یعنی ظاهر، ظاهر سبزی است ولی تنوع زیستی آن از بین رفته است یعنی به جز خرمندی و لیلکی که برگ آن مورد تأیید دام قرار میگیرد، از راش، افرا، ممرز و نارون خبری نیست و همه را از دست دادهایم.
نسل فرهیخته کشور نباید در مقابل سوءمدیریتها سکوت کند
در زاگرسی که من به آنجا رفته بودم و به سمت خوزستان و شوشتر رفتیم و به سمت استان کهکیلویه و بویراحمد مگر میشود که زاگرس اینگونه باشد؟ اگر زاگرس نباشد، کارون، کرخه، جراحی، زایندهرود، سفیدرود، کشکان و زرینهرودی هم نخواهند بود. ۴۵% آب شیرین ایران نخواهد بود. برای تولید آب شیرین با همین رودخانههایی که با آنها خاطره داریم بیست میلیون درخت آنها در طی ۱۵ سال اخیر قطع و خشک شده است و شما به راحتی میبینید که در جنگلهای زاگرس کشاورزی کرده و شخم میزنند، تعداد دام بیش از سه برابر ظرفیت زاگرس است که اجازه نمیدهد نهال بلوط و ارژنگ رشد کند، همه پایهها به مرحله کهنسالی رسیده اند، چگونه میشود آنهایی که باید این صحنهها را ببینند نمیبینند؟ چگونه میشود که شما بر روی یک شاخه نشستهاید و همان شاخه را میبینید، ما در منطقه یکی از بالاترین نرخهای باسوادی را داریم، بالاترین نسبتهای استاد و دانشجو را داریم چرا اینها دیده نمیشوند و در کجا باید خود را نشان دهند به کدام مصلحت ما مجاز هستیم که آینده را خراب کنیم باید شجاعت داشته باشیم که این تجاربی که داریم را بگوییم و نترسیم اگر نسل فرهیخته تحصیل کرده این کشور که روی دوش مالیات این مردم تجربه به دست آورده است واقعیتها را از ترس میز و حقوق و مزایا نگویند خیانتش دو برابر مردم کف خیابان است. من همیشه وظیفه داشتم که بگویم رویهام این بوده است که بگویم و تلاشم این بوده است که موثر واقع شوم.
همه خبرها هم بد نیست، کارهای بزرگی هم انجام شده است، در همین جا باید بگویم که دوستان من، اعضای هیئت علمی و پژوهشگران نباید بترسند، باید حرفشان را بزنند، بارها خود من را احضار کردهاند که این حرف شما چه بوده است؟ اما وقتی با آنها نشستهام و صحبت کردهام چند بار اشک ریختهاند و حاضر به همکاری شدهاند. اگر با عدد و رقم صحبت کنیم و به آن چیزی که میگوییم باور داشته باشیم نباید نگران چیزی باشیم. خواهش من این است که شجاعت داشته باشیم، این واقعیتها را که می بینیم بگوییم تا تغییر ایجاد شود. سطح آب زیر زمینی در استان لرستان و کوهدشت که آقای دکتر گراوند فرمودند و مناطقی که ما معمولاً باور نمیکنیم که کمبود آب در آنها داشته باشیم، کاهش پیدا کرده است. در همین دماوند که ۵۶۷۱ متر قله و برف و یخ دائم داریم، سطح آب زیر زمنی به ۳۰۰ متر کاهش پیدا کرده است، باور کردنی نیست ولی وضعیت برداشت از سفرههای آب زیرزمینی واقعاً نگرانکننده است. از سال ۱۳۴۵ طبق قانون بیش از ۲۰۰ دشت کشور ممنوعه اعلام شده است. الآن آن دشتهای ممنوعه به حدود ۳۶۰ دشت افزایش پیدا کرده است که از نظر وسعت ۱۰۰ میلیون هکتار از وسعت کشور را در بر میگیرد و در همان دشتهای ممنوعه بیش از یک میلیون حلقه چاه حفر شده است یعنی تعداد چاهها در این کشور از ۸۵ هزار به یک میلبیون و ۲۰۰ هزار حلقه چاه افزایش پیدا کرده است. مگر چاه آب، چیزی مخفی است که کسی متوجه آن نشود؟! مگر ما در این کشور وزارت نیرو نداریم؟! مگر ما نمودارها را نمی بینیم که سفرههای آب زیرزمینی در حال کاهش هستند؟!
باید شجاعت قبول اشتباهات خود را داشته باشیم و با مردم شفاف صحبت کنیم
چگونه است که ما در برابر فرو نشست زمین شوکه میشویم؟ چگونه است که غافلگیر میشویم؟ زلزله و سیل میتوانند آدم را غافلگیر کنند، اما فرونشست که در منطقهای اتفاق میافتد. یعنی دست کم سی سال تراز منفی در اینجا حاکم بوده است، یعنی سی سال متولیان آب کشور این تراز منفی را ندیدند و این اجازه را دادند که فرونشست اتفاق بیفتد. وقتی فرو نشست اتفاق بیفتد یعنی ذخایر استراتژیک کشور به مخاطره میافتد ما از معدود کشورهایی هستیم که آبرفتهای درشتدانه داریم، یعنی همان سنگهایی که در نان سنگک میبینیم بسیاری فکر میکنند وقتی از سفرههای آب زیر زمینی صحبت میکنیم چیزی مثل دریاچه غار علیصدر است موتور پمپ میگذاریم و میکشیم، این آبرفتهای دانه درشت وقتی روی هم مینشینند فضاهای خالی بین آنها وجود دارد که بین اینها را آب پر میکند هر آبخوانی که استعداد بیشتری برای پذیرایی از این درشتدانهها داشته باشد از نظر استراتژیکی برای ما ارزش بالاتری دارد چون آب بیشتری در آن ذخیره میشود، پژوهشی که مرکز حفاظت خاک و آبخیزداری استان فارس انجام داده است، میگوید ظرفیت انباشته آب در آب خوانهای درشتدانه ما دست کم ۱۵۰ میلیارد متر مکعب است یعنی نزدیک به ۳ برابر کل مخازن سدهایی که با ۷۰۰ هزار میلیارد تومان به قیمت سال ۹۰ ساختهایم. در گزارشی که ماه گذشته در شورای عالی آب در جلسهای که با حضور رئیسجمهور آقای رئیسی ارائه شد صراحتاً گفته شد که از ۱۳۵۷ تا امروز ایرانیان ۱۳۰ میلیارد متر مکعب آب از آن چیزی که وارد سفرهها شده است، برداشت کردهاند و از آن تکان دهندهتر اینکه از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۹ به میزان ۱۱۰ میلیارد متر مکعب از سفرههای آب زیرزمینی بیشتر از آن چیزی که وارد شده، برداشت شده است. ما در طول ۲۳ سال اخیر دست کم ۴ دریاچه بزرگ از دریاچه ارومیه بیشر از آن چیزی که وارد سفرههای آب زیرزمینی شده است، برداشت کردهایم، میتوانیم بگوییم که این حرفها چیست هر آن کس که دندان دهد نان دهد اینگونه همه چیز را زیر سوال می بریم، در آن سخنرانی که آقای احمدینژاد در چهارمحال بختیاری انجام داد، همه اعتراض کردند که حق آبه و قانونی وجود دارد، همه چیز حساب و کتاب داشته است، گفت که بروید و از هر جا که میخواهید آب بردارید موتور پمپ بزنید و معیشت خود را تأمین کنید، این مسئولین عزیز باید جوابگو باشند نه اینکه خودشان اپوزیسیون باشند بالاخره کسی باید پاسخگو باشد، چه کسانی این اتفاقات را رقم زدهاند، ما باید شجاعت قبول اشتباهات خود را داشته باشیم و با مردم شفاف صحبت کنیم، مسئله بحرانیتر از آن چیزی است که شما حتی تصور کنید کافی است که در این کشور قدم بزنید.
نخلهای میناب در حال نابودی است
میناب در نزدیکترین فاصله در دریای عمان که به آن هند کوچک میگفتند نزدیک به یک میلیون نخل، انبه و مرکبات داشت الآن ۴۰۰ درخت انبه و تعداد اندکی درخت لیمو باقی مانده است. دهها فروچاله در میناب ایجاد شد است، در همین منطقه، ۹ میلیون متر مکعب فاضلاب بدون تصفیه وارد آبها میکنید. مردم را واردار میکنید که برای تأمین آب چاه بزنند، در همین بندرعباس در کنار هتل ۵ ستاره هرمز، ببینید ۳۵ سال است که با دبی ۱۰۰ هزار متر مکعب پساب وارد خلیج فارس میشود یعنی این نهادهای عظیم و گسترده بازرسی این فاجعه را نمیبینند چگونه جلوی این را نمیگیرند؟ چگونه میشود که اگر خبرنگاری در تیتر خود یک نقطه بالا و پایین میشود دودمان آن و جد و آباد روزنامهاش را میتوانید به باد دهید اما اینجا این خلاف بزرگ را نمیبینید، یک سال نمی بینید. ده سال نمی بینید. دادستان بندرعباس به مجری طرح فشار آورده است که این لوله را ۷ کیلومتر به زیر آب ببرید که مردم نبینند و بر ما فشار نیاوردند و در شبکههای مجازی نشان ندهند، نماینده شورای شهر آقای جهانبخت خودش را با کت و شلوار وارد این لولهها کرد و الآن دچار ناراحتی پوستی است، الآن مشکل حل شده است که بزنید بر زیر آب تا کسی نبیند.
بیش از ۹۰ درصد پوشش جانوری را از دست دادهایم
چند سال پیش در دولت دوم آقای روحانی عکسهایی از شکارچیان خارجی پخش شد که آمده بودند و کنار لاشه خونآلود کل، بز، قوچ و میش ما عکس گرفتند و لبخند زدند. واکنش سازمان محیطزیست ما این بود که بگویید ما به شرطی به شما مجوز شکار میدهیم که شما در کنار این حیوانات سلفی نگیرید که مردم متأثر نشوند. همیشه ما آشغالها را زیر فرش میگذاریم، یعنی ما قانون نداریم مصوب سال ۱۳۵۳ قانون حفاظت بهسازی میگوییم در شرایطی مجاز به حذف دام در مناطق حفاظت شده هستیم که تعداد دام بیشتر از ظرفیت مناطق حفاظت شده پارکهای ملی ما باشد لازمه این آن است که ما سرشماری داشته باشیم و به تفکیک اعلام کنیم و بر روی سایت سازمان حفاظت محیطزیست قرار دهیم که کدام منطقه حفاظت شده ما چه ظرفیتی دارد و این تعداد را مزایده میگذاریم، برای اینکه حفظ آن جمعیت اتفاق بیفتد، تابآوری حفظ شود، خود معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در آخرین آمار خود میگوید مجموع کل بز، قوچ، میش، گوزن، آهو و شوکای این کشور به کمتر از ۲۰۰ هزار رأس کاهش پیدا کرده است، در سال ۱۳۵۰ کلنگ سازمان محیط زیست در زمین زده شد و امسال پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان حفاظت از محیط زیست است از اسکندر فیروز؛ بنیانگذار این سازمان پرسیدم که آقای قیروز در زمانی که کلنگ این سازمان را زدید تعداد وحوش ما چقدر بود؟ در سال ۱۳۵۰ سه میلیون رأس بوده است از این تعداد به ۲۰۰ هزار راس رسیدهایم و بیش از ۹۰ درصد پوشش جانوری را از دست دادهایم. سرزمینی که نتواند از خرامیدن کل بز و قوچ و میش کاری کند یعنی مریض است حالش بد است پس معلوم است که ما دچار سونامی سرطان گوارش می شویم، معلوم است که گردش مالی ضد سرطان و بقیه داروها به سه برابر بودجه وزارت آموزش و پرورش که راهبردیترین وزارت کشور است میرسد، در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بودجه بخشهای پیشگیری و سلامت در برابر بودجه بخش درمان شوخی است، کشوری که تعداد بیمارستانها، تعداد داروخانهها بیشتر از تعداد مدارس و باشگاههای ورزشیاش رشد میکند که در مسیر توسعه پایدار حرکت نمیکند و ما باید جلوی این را بگیریم.
ضرورت دارد که نگاههای امنیتی از تشکلهای مردم نهاد برداشته شود
من به «الگن» رفتم در کنار یکی از محرومترین مناطق یعنی دیشموک که ماهانه به طور متوسط یک دختر در آن خودسوزی میکند، شدت فقر تا این حد بالا است، آنجا مردمی زندگی میکنند که به صورت داوطلبانه گفتهاند که ما به مدت ده سال اراضی روستای خودمان را قول میدهیم که دامی وارد آن نشود و با تک تک دامداران صحبت کردهاند، سه سال است که این کار را شروع کردهاند، بیش از ۲۰۰ هزار نهال جدید به وجود آمده است، من هر سال آنجا را رصد میکنم، اگر سازمان مراتع، جنگلها و آبخیزداری کشور با ۷ سال قدمت بتواند دو هکتار جنگلکاری در مناطق زاگرس نشان دهد من یک میلیارد تومان به او جایزه میدهم، ولی این بچهها در الگن توانستهاند تا هزار هکتار از این جنگلها را برگردانند و تابآوری آن برگردد سنجاب ها برگشتهاند، گرازها برگشته اند، چرا این اتفاق افتاده است؟ چون مردم احساس کردهاند که میتوانند در فرآیند مدیریت منطقه خود مفید باشند، سرمایه اجتماعی وجود داشته است، مردم به او اعتماد کردهاند، جوانی به نام سعید انصاریان که پدرش جانباز و هشت سال در جبهه بوده است، یک شاعر مستندساز، از تهران بر میگردد و در روستای خودش اقامت میکند و میگوید که من به هدفم باور دارم، قهرمان را باید در آینه دید قهرمان با اسب سفید به سراغتان نمیآید. توانسته است معجزهای رقم بزند، این معجزه معجزهای استثنایی است در پاقلات علی نصیری و دوستانش توانستهاند مرغ جیرفتی را از خطر انقراض نجات دهند، که اگر شما به کوچه پس کوچههای پاقلات بروید مرغها روی تخمهایشان نشستهاند و جوانان میگویند که آرام رد شوید که اینها از روی تخمها بلند نشوند، در کلمرز منطقهای محروم در جنوب شهر کرمان عادل سالاری همه مردم را آورده است و طرح تفکیک زباله انجام داده است، تعداد وحوش را از ۳۰ رأس به ۱۸۰۰ رأس افزایش داده است. فرزاد مهدوی در منصور آباد رفسنجان که میگویند دشت مرده است و نزدیک به دو برابر گاو خونی است همین کار را کرده است، ما در این سفر به بسطام رفتیم دیدیم که خود مردم اجازه ندادند که یک سرمایهدار گردن کلفت معدن نمک بسطام را که از ارزشهای این کشور است را نابود کند، مثالهای فراوانی وجود دارد از اینکه وقتی مردم به پای صحنه آمدند روند برگشته است، ضرورت دارد که نگاههای امنیتی از تشکلهای مردم نهاد برداشته شود.
در دیدار مستقیمی که با مقام معظم رهبری داشتم، این جمله را فرمودند که من نگران این هستم که جان نحیفم را بر زمین بگذارم و همین فردایی که جان نحیفم را بر زمین گذاشتم نیروهای امنیتی و نظامی ارتفاعات تهران و مشهد را تغییر کاربری بدهند، به من رو کرد که در آن زمان مدیر کل مشارکتهای سازمان بودم و فرمودند که شما نگذار که این اتفاق بیفتد، مردم را به پای صحنه بیاورید با قانون به تنهایی کاری درست نمیشود و مردم نشان دادند که میتوانند پای صحنه بیایند، همین مردم در سال گذشته در اوج فلاکت اقتصادی بیش از ۱۵ میلیارد تومان به من محمد درویش کمک کردند تا بتوانیم تجهیزاتی برای مهار آتش بخریم، دمنده و آتشکوب بگیریم، محیطبانی را که پایش را از دست داده بود، برایش پای مصنوعی بگیریم، چند محیطبانمان را از خطر اعدام نجات دادیم. این مردم شایسته توجه بیشتر هستند، امیدوارم که این اتفاق بیفتد، باید از شعار دادن فاصله بگیریم و اهل عمل باشیم.
بخش چهارم: دکتر محمدرضا شهبازبگیان (عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس) |
ترمهای دانش علوم انسانی با آب گره خورده است
امروز بنده درباره نقش آمایش سرزمین صحبت میکنم، در حوزه مدیریت منابع آب سه دوره را طی کردهایم؛ دوره اول زمانی بوده است که منابع آب بیشتر از نیاز ما بوده است و واقعاً پدیده به صورتی بود که از هر منبع آبی میتوانستیم استفاده کنیم یعنی از چشمهها، رودخانهها و … استفاده میکردیم و محدودیتی برای استفاده از آب نداشتیم، بعد از آن به دورهای رسیدیم که تقاضای ما برای آب بیشتر از منابع آب موجود شد و مجبور شدیم که از منابع دیگری استفاده کنیم درست زمانی که تکنولوژیهای برداشت آب اختراع شد؛ تکنولوژیهایی مثل موتور چاه، سد زدن، سازههای انتقال آب و … این دوره به گونهای بود که ما وارد مدیریت عرضه آب شدیم و در دوره بعدی به این نتیجه رسیدیم که تقاضای آب بسیار بیشتر از عرضه آب شد و تکنولوژی هم جوابگوی منابع آب ما نبود و در دوره سوم قرار گرفتیم که باید وارد مبحث مدیریت تقاضای آب شویم، مدیریت تقاضای آب به واسطه اینکه به انسان بر میگردد یعنی ما باید وارد فرآیندها و ترمهایی شویم که به علوم انسانی بستگی دارد در حالی که تا کنون در حوزه مدیریت عرضه آب مباحث فنی و مهندسی آب وارد شد هم حرفهای بودیم و هم خودمان را تقویت کردیم اما حالا باید وارد حوزه علوم انسانی شویم. ترمهایی جدیدی وارد مبحث مدیریت آب شده است که ترمهای دانش علوم انسانی با آب انگار گره خورده است مثل دیپلماسی آب، حسابداری آب، حقوق آب و … هر ترمی که وارد علوم انسانی است میتوانیم با آب گره بزنیم لذا در مبحث مدیریت آب متمرکز بر مدیریت تقاضای آب هستیم، بحث بسیار مهمی که امروز دربارهی حکمرانی آب صحبت شد به این موضوع بر میگردد.
حکمرانی چهار محور زیست محیطی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد
تعریفی از حکمرانی آب داشته باشیم که سازمان «جی دبلیو پی» سازمانی است که مبحث حکمرانی آب را داده است تعریفی که از حکمرای آب داده است شامل چهار پایه و چهار محور است یک بحث حکمرانی مربوط به مباحث زیست محیطی، جنبه اقتصادی، جنبه سیاسی و یک جنبه اجتماعی دارد، من میخواهم تحلیلی از این چهار محوری که مربوط به حکمرانی آب است در خصوص وضعیت حکمرانی آب کشور در پاسخ به نیاز ما برای رسیدن به مدیریت تقاضا ارزیابی بدهم و جلوتر به شما بگویم که طرحهای آمایش سرزمین به عنوان ریلگذاری مسیر حکمرانی آب واقعاً بعد از برنامههای توسعه کشور به عنوان بالاترین سندی که باید به آن اقتدا شود؛ سند طرحهای آمایش سرزمین است مطالعات طرح های آمایش سرزمین است ولی اصلاً چنین چیزی نیست.
در بحث حکمرانی یکی از محورها محیط زیست است که به آن محور پایداری میگویند. محور پایدار به معنای رشدی است که به منابع توجه داشته باشد اگر رشدی به منابع توجه نداشته باشد تنها رشد منابع است و توسعه پایدار نیست منابع در برابر رشد به مثابه یک ترمز عمل میکند و اگر به این مفهوم بسیار ساده توجه نکنیم، توسعه پایدار را متوجه نشدهایم. در این خصوص هم ملاحظات سازمانی داریم و هم ملاحظاتی در حکمرانی آب وجود دارد که با آن دست به گریبان هستیم. اگر بخواهیم با همین تعریف توسعه پایدار به لحاظ سازمانی به موضوع نگاه کنیم در بحث رشد مبحث مدیریت عرضه آب و برداشت آب بیشتر جلوی چشم است و در بحث مدیریت منابع این است که جلوی برداشت بیش از حد از منابع تا جایی که ظرفیت برد این ها حفظ شود، بگیریم. در تعریف وزارت نیرو هیچ جا نوشته نشده است که جلوی اینها را بگیرید وظیفه این است که آب را تأمین کند، اگر اهداف وزارت نیرو را مطالعه کنید، اگر وزارت نیرو سد نزند، میتوان اعتراض کرد ولی اگر سد بزند، نمیتوان اعتراض کرد به هر حال جزء شاخصی است که وقتی وزیر نیرو دورهاش تمام میشود و میخواهند او را ارزیابی کنند، میگویند در حوزه آب چند سازه و چند سد احداث کردهایم، هیچ وقت نمیگوید چقدر در مصرف آب صرفهجویی کردهایم و هیچ وقت نمیگوید که باز چرخانی آب ایجاد کردهایم، چون جزء شاخصههای ارزیابی آنها نیست و به نوعی میتوان حق را به وزارت نیرو داد، چون وظیفه اش چنین چیزی نیست.
ظرفیت برد مهمترین شاخصی است که باید در آمایش سرزمین به آن توجه شود
برای من جالب است در وزارت نیرو دفتری به نام دفتر مدیریت تقاضای آب است که تقاضای آب باید در جای دیگری بحث شود این کار را کجا باید انجام دهد؟ کدام سازمان است که نقش ترمز را در رشد و استفاده از منابع آب و انرژی ایفا کند، این سازمان برنامه و بودجه بود که ما آمدهایم و تضعیفش کردیم. سازمان برنامه و بودجه وظیفه این را دارد که شاخصی را تدوین کند که وزارت نیرو و یا وزارت جهاد کشاورزی بداند که بر اساس شاخص پایداری که یکی از شاخصهای حکمرانی آب است بر این اساس پیش برود ولی سازمان برنامه و بودجه ضعیف شده است و نام این سازمان را بیشتر باید سازمان بودجه بگذاریم. من فکر نمیکنم که برنامهای وجود داشته باشد که بر اساس خروجی نهایتاً برنامههایش در قالب طرحهای آمایش سرزمین تبلور پیدا میکند. طرحهای آمایش سرزمین مصوب استانی را اگر مطالعه کنید، زحمت بسیار زیادی برای آن کشیده شده است، من میدانم که بسیاری از اساتید داشمند و دلسوز بر این طرحها کار کردهاند مشاوره این طرحها را برعهده داشتند. بخش مربوط به آب به گردآوری یکسری اطلاعات مربوط به آب تبدیل شده است؛ لذا این سندی که قرار بوده است برای وزارت نیرو و مدیران ارشد وزارت نیرو تعیین تکلیف کند و مبحث رشد و برداشت منابع آب هیچ گاه قابل استناد نیست چون دیتا و اطلاعاتی را گرفته است که خود این عزیزان به آنها دادهاند. یکسری گردآوری اطلاعات تحلیلی راجع به بحث محدودیت منابع، برای من جالب است طرحهای مصوب آمایش استانی را که میبینم ظرفیت برد را در آن محاسبه نکردهاند، ظرفیت برد مهمترین شاخصی است که باید در آمایش سرزمین به آن توجه شود تعریف ظرفیت برد که واحد آن بیشتر بر اساس نفر است وقتی میگوییم ظرفیت برد تهران سه میلیون نفر است یعنی با این وضعیت، سه میلیون نفر میتوانند در تهران زندگی کنند، یکی از مهمترین خروجیهای آمایش سرزمین این بوده است که ظرفیت برد را بدهیم چنین چیزی را در اندک طرح ها پیدا میکنید و وقتی اینها را نگاه میکنید گاهی اینها دو قسمت هستند که بخشی وضع موجود و بخشی سیاستگذاری است. بخش سیاستگذاری را اگر بردارید و نام استان را هم برداریم یعنی اگر سه استان را پیش روی ما بگذارند، من متوجه نمیشوم این برای کدام استان است چون با هم تشابه دارند و سیاستهای یکسان دارند و برای یک چیز نوشته شدهاند، همه سطح علم و فناوری زیاد داشتند و با توجه به پتانسیلهای مردم منطقه اینجا خصوصیات خوبی برای مردم منطقه دارد، نخبگان زیادی دارد. موارد تکراری هستند، سند آمایش استانی قرار بود که حرفی تخصصی بزند، ترمز را در استفاده از منابع ایجاد کنید و وزارت نیرو اینجا تمکین کند ولی چنین حرکتی شکل نگرفته است. ما در حکمرانی آب چه به لحاظ سازمانی و چه به لحاظ اسنادی چنین چیزی را نداشتیم، خود طرح حکمرانی آب میگوید طیفی از سیستمهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اداری برای عرضه خوب آب است خودش عنوان سیستم را بر روی حکمرانی گذاشته است و تمام این مواردی که گفته میشود در ارتباط با هم و در جهت رسیدن به هدف مشخص باشد مثل تعریف یک سیستم.
در هیج جای دنیا آب شرب، آب استحمام و مصارف دیگر یکی نیستند
محور دیگر حکمرانی آب بحث اقتصادی آن است که باید مورد توجه قرار بگیرد از این جهت هم حکمرانی ما واقعاً مشکل دارد با مثال ساده عرض میکنم قیمت آب شربی که ما استفاده میکنیم که نمیخواهم خیلی تخصصی وارد آن بشوم فکر میکنم هر متر مکعب حداقل ۲۰ یا ۳۰ تومان باشد ولی این آب را که برای شرب است در هیج جای دنیا آب شرب و آب استحمام و مصارف دیگر یکی نیستند در کشور سوئیس تمام منابع آبی که در منزل استفاده میکنید از آب خاکستری بوده و شرب نیست و اگر در سطح شهر بروید مجسمههای به شکل شیر است که وقتی نگاه میکنید می بینید چشمههای آب معدنی است و سرازیر میشود و هرکس میتواند از آن استفاده کند، آیا نمیتوانستند این چشمهها را به سیستم آب شهری وصل کنند ولی چنین کاری را انجام ندادند تا نشان دهند که ارزش آب شرب خیلی بیشتر از آبی است که برای استحمام، ظرف شویی و کولر استفاده میشود در مبحث اقتصادی حکمرانی آب واقعاً نیاز به فکر کردن در خصوص بهرهوری آب داریم. من اقتصادی آن را گفتم. ممکن است بهرهوری سیاسی باشد، ممکن است بهرهوری اجتماعی باشد، بهرهوری اجتماعی آب مثل اشتغال به ازای یک متر مکعب آب چند نفر میتوانند مشغول به کار شوند؟ به یاد دارم که یکی از اساتید میگفت که در دورهای که در سوئد تحصیل میکردند زیراکس یک مقاله ۸ دلار بود همان موقع قیمت هر بشکه نفت در ایران ۸ دلار بود برای این چقدر آب مصرف شده است برای آن مقاله که کسی دیگر آن را نوشته است آب مصرف شده است، فکر میکنم مصرف آب صفر است برای آن بشکه نفت چقدر مصرف شده است حداقل هزار متر مکعب به این بهرهوری اقتصادی آب میگویند، یعنی چه کنیم که با مصرف آب کمتر بتوانیم درآمد بیشتری از آب داشته باشیم از اصول محتوایی و مهم حکمرانی آب است، نکته دیگری که در خصوص حوزه اجتماعی حکمرانی آب است. این است که ما در توسعه پایدار سه محور مهم اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی داریم که ما اگر میخواهیم با دید توسعه پایدار پیش برویم باید مباحث حکمرانی آب در این سه محور پیش ببریم، اگر دو مورد را با هم پوشش دهیم یکی را پوشش ندهیم مشکل ایجاد میشود.
در حکمرانی جامعهگرا بحث عدالت بسیار مهم است
یکی از بزرگترین مشکلات حکمرانی ما این است که اقتصاد و اجتماع را با هم پوشش میدهیم اگر این دو را فقط با هم ببینیم به آن حکمرانی جامعهگرا میگویند و در حکمرانی جامعهگرا بحث عدالت بسیار مهم است وقتی بحث محیطزیست و توسعه پایدار را کنار گذاشتهاید و فقط به رشد اجتماعی و اقتصادی فکر میکنید و در این جهت پیش میروید خود به خود سیستم را به عدالت، آسیبپذیر میکنید، خود را پاسخگو میکنید و ایجاد انتظار از سیستم میکنید که من به دنبال این هستم که رشد اقتصادی بدهم برای سیستم این را تدوین نکردهاید که من یک محدودیتهای منابع دارم، محدودیت مدیریت منابع دارم، محدودیت منابع آب دارم، این یکی از مهمترین نکاتی است که در محور اجتماعی به آن توجه نکردهایم و خودمان را آسیبپذیر کردهایم و هر لحظه باید جواب بدهیم که چرا عدالت برقرار نشده است ولی اگر مبحث محیطزیست و محدودیت منابع را وارد میکردیم میتوانستیم جلوی بسیاری از تنشهای آبی را گرفت.
باید ساختار منابع و حکمرانی آب را برای مردم تشریح کنیم تا آنها خودشان قسمتی از حل مسئله باشند
ما در حوزه حکمرانی آب یک بعد سیاسی داریم بعد سیاسی را مشارکت ذی نفعان در مباحث مدیریت آب تعریف میکند، ولی هرجا که نام مشارکت ذی نفعان میشود اولین چیزی که به ذهنم میرسد و در حوزه عملیاتی دیدهام مشارکت ذی نفعان این است که آن مشکل به وجود آمده است کدخدامنشی این مشکل را حل کنیم یا دعوت کنیم که اینها نظری بدهند و بروند و بگوییم که از نظرات اینها استفاده شد، مشارکت ذی نفعان در حل مسئله است یعنی ذی نفعان را دعوت کنیم که خود این را بدانند به همان اندازه که نظر میدهند در مسئله هم شریک هستند یعنی در مسئله زایندهرود اگر میخواهی مشارکت ذی نفعان را داشته باشید اینها باید دعوت شوند و باید بدانند که قسمتی از مسئله به وجود آمده، شفاف شود و مشخص شود که ساختار این مسئله کجا بوده است، بدانند که چه قسمت از این مسئله را خودشان باید بر عهده بگیرند و یک قسمتی از مسئله ممکن است که به خود افراد برگردد و چگونه میتوان آن را حل کرد؟ این یکی از ابعادی از حکمرانی آب است برای اینکه خوب بتواند پیش برود بحث شفافیت را در حکمرانی آب مطرح میکنند. منظور از شفافیت مچگیری نیست منظور این است که در تحلیل سیستمی، تفکر سیستمی اصلی دارد که میگوید ساختار سیستم به وجود آورنده اصل آن است. ما در قرآن در سوره «الاسراء» داریم که هر کلی بر اساس ساختارش عمل میکند، اگر ساختار سیستم را بشناسیم، رفتار سیستم را میتوانیم تشخیص دهیم. منظور از شفافسازی این است که ساختار سیستم را برای ذی نفعان باز کنیم. ساختار سیستم این است که وقتی ذی نفعان ساختار سیستم را ببینند خودشان وارد می شوند و خودشان به حل مسئله کمک میکنند، هرگاه ما ساختار سیستم را برای مردم مشخص نکرده و توضیح ندادیم به مشکل خوردهایم، مثل آبان سال ۹۸ که افزایش یکباره قیمت بنزین را داشتیم که اعتراض و ناراحتی بسیاری از این افراد این بود که احساس میکردند عدالت رعایت نشده است، با آنها بازی شده است و گرنه آن قیمتی که زیاد شده است شاید به آن اندازهای نبود که بخواهد چنین اتفاقاتی بیفتد و همین مسئله را اگر ببینید در همین چند وقت پیش هم مشکلی در کارت سوختها به وجود آمد چرا این دفعه مشکلی پیش نیامد به دلیل اینکه برنامه و ساختار برای مردم تشریح شد و آنها متوجه شدند که چنین آسیبی به کشور وارد شده است چنین مشکلی سایبری برای سایتهای سوخترسانی به وجود آمده است و خودشان متوجه شدند که چه کنند که مشکل حل شود و مسائلی که در آبان ۹۸ بود به وجود نیامد، در مسئله زایندهرود و در مسئله سیلابی که در خوزستان داشتیم هم به همین شکل است و ما وظیفه داریم که شفافیت ساختار منابع آب، ساختار حکمرانی و ساختار مسئله را برای مردم تشریح کنیم تا آنها بتوانند وارد شوند خودشان قسمتی از حل مسئله باشند، این ها ایراداتی است که در مسئله حکمرانی آب داریم.
جای دانشگاهیان با خبرنگاران در مباحث تخصصی آب عوض شده است
تمام مواردی که من خدمت شما گفتم و نمیخواهم بگویم که فقط اینها هستند و خبرهای خوب نیست کارهای ارزشمندی هم انجام شده است. اگر به خاطر داشته باشید در سال ۲۰۱۷ م. در شهر «کیپ تاون» آفریقای جنوبی روزی را به عنوان «روز صفر» قرار دادند. این روز را مسئولین نامگذاری کردند و اعلام کردند که منابع آب در حال تمام شدن است و الآن چهار سال است که از روز صفر گذشته است ولی اتفاقی نیفتاده است چون مسئله و ساختار را با مردم در میان گذاشتهاند، مردم کمک کردهاند تا آن روز به روز صفر تبدیل نشود، گاهاً میبینم آسیبپذیریهایی که در منابع آب وجود دارد، صحبت از پرآبی میشود، صحبت از اینکه مشکل آب به راحتی حل میشود. چنین چیزی نیست محدودیت منابع آب را باید مشخص کنیم و با مردم در میان بگذاریم و البته که با همکاری مردم و مشارکت ذی نفعان میتوان کاری کرد و راهکار دارد، می خواهم راهکاری که به ذهنم رسیده است و تحقیق کردهایم و خروجی مطالعات دانشگاهی ما است را خدمت شما عرض کنم، وقتی سخنرانیها را نگاه میکنم، گاهی جای ما دانشگاهیان با خبرنگاران عوض شده است، گاهی نگاه میکنم که برخی از اساتید افشاگری پروژههای انتقال آب را انجام میدهند که فلان جا این پروژههای آبی انجام شده است، میبینیم که نماینده مجلس درباره ترم تخصصی انتقال آب از دریای عمان به کویر مرکزی صحبت میکند و احساس میکنم که جاهای ما به نوعی عوض شده است و جایی که استاد دانشگاه در دانشگاه کار میکنند وظیفهاش این است که علمی کار کند و نتیجه تحقیقات خود را بگوید و درباره مطالبی که پایه علمی دارد صحبت کند، وگرنه ذکر مصیبت گفتن ایجاد ناامیدی میکند، شاید در شأن برخی نبوده باشد که ففط ذکر مصیبت کنند، امروز یکی از جلساتی است که من استفاده کردم و راهکارها را نتبرداری کردم سخنرانی بزرگواری بود که در این جلسه هستند و آن چیزی که کمک می کند این مسئله را حل کنیم و خسته شدهایم از اینکه ذکر بحران آب کنیم، آمار فرونشست بدهیم، آمار خشک شدن تالابها را بدهیم، در این خصوص کارهای ارزشمندی هم صورت گرفته است ما طرح ملی سازگاری با کم آبی را داشتیم که خود وزارت نیرو، مدیریت تقاضای آب که گفتم این کار را انجام دادند که گفته است که برای هر منطقه و استان چقدر آب برای فلان سال دارند و چه اقداماتی را باید انجام دهند؟ تا تحویل حجمی آب را هم گفته است که چه مقدار باید باشد، این ترمهای تخصصی است که برای آن زحمت کشیده شده است. اگر طبق این موارد پیش برود مسلماً مصرف آب کاهش پیدا میکند، و نقش ترمزی که گفتم عمل میکند، اگر قرار باشد که به نقش ترمز توجه کنیم یکی از آن شاخص سازگاری با کم آبی است، اما در اضافه کردن به این حرکت ارزشمندی که انجام شده است بر اساس کارهایی که در حوز آمایش سرزمین انجام دادیم و حالا طرح ملی آمایش سرزمین با محوریت آب که در دریاچه ارومیه که بنده توفیق داشتم و مجری این طرح بودم و به پایان رساندیم نتایجی را گرفتیم که به زبان ساده خدمت شما عرض می کنم، برخی می گویند که چرا آمایش آب محور میگویید، آمایش همه چیز را باید در نظر بگیریم ما چیزی به نام آمایش آب محور نداریم این حرف کاملاً درست است ولی گاهی نگاه میکنیم که مثلاً فردی میخواهد میوه بفروشد میگوید خربزه شیرین خوب خربزه باید شیرین باشد، به دلیل اینکه میدانند برخی خربزهها شیرین نیستند، آمایش آب محور هم که میگوییم باید در دل آمایش آب باشد ولی از بس در این طرحهای سرزمین مباحث تخصصی وتحلیلی آب نبوده است و به مباحثی که نیاز است منابع آب را به مثابه محدودیت در رشد ببینیم، مجبور شدهایم که نام طرح را آمایش سرزمین با محوریت آب بگذاریم.
راه خروج از بحران آب، چرخاندن فرمان حکمرانی و توسعه کشور به سمت معیشت جایگزین است
نتایجی که ما در حوزه داشگاهی و حوزه کارهای تحقیقاتی گرفتهایم و اندک تحقیقاتی که در کارهای بینالمللی وجود داشت به بضاعت تجربه اندک بنده اگر بخواهم بگویم که ما چگونه میتوانیم از این بحرانها و محدودیتهای آب رها شویم این است که فرمان حکمرانی و توسعه کشور را به سمت معیشت جایگزین بچرخانیم ممکن است که انتقادات زیادی به آن وارد باشد که هست و بسیاری از آنها به جا هستند، لازم است که جلسات تخصصی برایش گذاشته شود و بحث شود چون همه اینها ملاحظاتی دارند، سروران گرامی ملاحظات دقیقی را در خصوص مهاجرت بیان کردند، در خصوص الگوی زندگی سیاستی که من میگویم حتماً پیامدهایی به این شکل را دارد ولی اگر واقعیت را بگوییم نمی توانیم جلوی مصرف آب و فرهنگی که برای توسعه عرضه آب است، را بگیریم به نظر من بهترین راه این است که تغییر الگوی معیشت در بلند مدت داشته باشیم، الگوی تغییر معیشت میگوید ما معیشت مناطق را بر روی اقتصادها و درایورهایی بگذاریم که مصرف آب کمتری دارند و یا شاید اصلاً ندارند، بدینترتیب درآمد به ازای مصرف آب زیاد میشود که به آن بهرهوری اقتصادی آب میگویند؛ وقتی بهرهوری اقتصادی آب زیاد شود، استفاده از منابع کاهش پیدا میکند که البته باید با سقف معینی باشد، یکی از دغدغههایی که در این موضوع وجود دارد چالشی به نام گذار است که تابآوری این است برگشت سیستم به حالت اول در برابر شوکی که به آن وارد میشود، سه نوع تابآوری داریم: تابآوری بازیابی، تابآوری پایداری و اخیراً تابآوری گذار مطرح شده است که بسیار نوع تابآوری جالبی است در تابآوری بازیابی میگوییم به سطح سیستم چقدر شوک وارد می شود و چقدر طول می کشد که به حالت اول خود برگردد، در تاب آوری پایداری میگوییم این سیستم تا چه حد میتواند این شوک را تحمل کند در تابآوری گذار ما میگوییم ساختار این سیستم را چگونه تغییر بدهیم که با این شوک وفق پیدا کند که تعریف این شوک برای آن تهدید نباشد، این ساختار چگونه تغییر پیدا میکند برآیند این ساختار تغییر الگوی معیشت است تغییر الگوی معیشت به سمت کارها و حرفههایی که منابع آب کمتری میخواهند، به فرض مثال در سمت جنوب شرق ایران و در حوزه سیستان دریاچه هارون اگر زنده شود هر متر مکعب آبی که از چشمه میآید و آن را پر میکند، اگر این دریاچه پر شود از هر متر مکعب آن بدون اینکه استفاده کنیم در سال ۹۴ در حدود۲۰ -۳۰ هزار تومان در آمد به واسطه توریست، گردشگری، صید، شکار و … که در منطقه داشت این در حالی بود که هر یک متر مکعب آب مصرفی ۵۰۰ تک تومان بود و منطقهای که با افغانستان همسایه هستیم و هم دولت ایران و هم افغانستان میتوانند از آن هارون بهرهمند شوند.
فیلمی نگاه میکردم «بند کمال خان» را که بالای رودخانه هیرمند میزدند، آب ورودی به کشور را به شدت کاهش میدهد، آب ورودی به ایران را به شدت کاهش میدهد که برای ما ایرانیان بد است، اگر ساختار سیستم به گونهای تعریف شود که زنده شدن هارون باعث شود که افغانستانیها هم از عواقب بسیار خوب چنین حرکتی استفاده کنند، آن موقع رقص و شادی و خوشحالی نمیکنند که بند کمال خان را زدهایم با تغییر ساختار در سیستم تا چه حد میتوانیم سیاستهای خوبی داشته باشیم، لازمه همه اینها این است که جلساتی بین مسئولین، متخصصین و ذی نفعان برگزار شود و این موارد به صورت شفاف بررسی شود، خوشحالم که موسسهای که مطالعات فرهنگی و اجتماعی انجام میدهد، وارد حوزه آب شده است این تغییر از مدیریت عرضه آب به سمت مدیریت منابع آب است، وجود چنین درایورهایی در سیستم بسیار میتواند اثرگذار باشد.
بخش پنجم: دکتر محمود مهام (عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) |
کوه و کوهستانشناسی علیرغم اهمیتی که در آبشناسی و مباحث انسانی دارند، نادیده گرفته شدهاند
عنوان ارائه بنده «آب و زیست» است که زیست را زیستجمعی و زیست انسانها در نظر گرفتهایم که حوزه آن علوم اجتماعی است، سوال این است که آیا ما درست طرح بحث میکنیم یا خیر؟ اگر منابع طبیعی است پس چرا علوم اجتماعی میگوییم. اگر علوم اجتماعی است که بحثی از منابع طبیعی نباید داشته باشیم که بحثی تخصصی و فنی است؟ پس این پیوند آب و زیست را چطور باید بخوانیم و دیگران چگونه خواندهاند؟ چون فعلاً پهنه ای که با آن روبه رو هستیم فلات مرتفع ایران است به این محدوده سرزمینی مقید شده است شکلی از آب را میبینیم که رودخانه است نه اشکال دیگری که دارد، آن رودخانه هم زایندهرود است، صحبت این است که کسانی که در رابطه با رودخانه کار میکنند و مقطع هندسی رودخانه را میخواهند بررسی کنند هیچ وقت از متخصصین علوم اجتماعی نظرخواهی کردهاند؟ یک بحث فنی و مقطع هندسی میخواهند طراحی کنند بنابراین نیازی به هم فکری کسانی که در زیست انسانی مطالعه میکنند ندارند، به همین اندازه معلوم میشود که موضوع بغرنجی است، مسئله حل نشدنی باید باشد به این معنی که شما یک پیوند و توافقی را در دو حوزه میخواهید برقرار کنید که در این دو حوزه کنونی وجود ندارد، با این مقدمه در مورد عنوان وارد بحث میشوم در ۵ بخش نکاتی را عرضه میکنم.
اولین آن ارتباط بین زمین و جامعه است بحثهای آب و هوا و تغییرات اقلیم بسیار مطرح میشود و مهم هم هستند، علیرغم ابهاماتی که دارد؛ کلیدواژهای هستند که برای تحلیل مسائل استفاده میشوند، در کنار آب و هوا و اقلیم میخواهم زمین را برجستهتر کنم یا حداقل هم عرض کنم که لازم است به آن توجه شود، که در مطالعات ما گم شده است و آن کوه است. در بخش دوم آب و زیستجمعی در فلات مرتفع ایران به عنوان یک مسئله به آن نگاه کنیم، مسئلهای که وجود داشته است و تازه نیست و دارای پیشینه است، تا چه حد وقتی به رودخانههایمان میپردازیم پیشینههای آن را میبینیم؟ وقتی به آب و زیست جمعی میپردازیم چقدر به پیشینه مسئله میپردازیم؟ فلاتی که مرتفع است ما از شهرها و سرزمینمان وقتی میخواهیم یاد کنیم عنصر ارتفاع که بسیار مهم است همیشه از قلم میافتد. در زمینههای مختلف اگر شما سئوالتان را معطوف به حوزه ارتفاع کنید، میبینید که تحقیقات بسیار کم است. مباحث کوه و کوهستانشناسی بسیار مهم هستند چه برای آب و مباحث آبشناسی و چه مباحث انسانی علیرغم اهمیتی که دارند بسیار نادیده گرفته شدهاند، چرا و چگونه؟ نکته مهمی که در اینجا وجود دارد و در این نامگذاری خواستیم که توجهات را جلب کنیم این است که ما در منطقهای خشک و نیمه خشک هستیم، تقریباً الآن بسیار برجستهتر شده است به عنوان ویژگیای که برخی آن را دوست دارند و برخی از آن میگریزند و یا با آن میجنگند، اما اینکه ما کوه هم داریم و ایران کشوری کوهستانی است که ضرب این دو در هم باعث تنوع فوقالعادهای شده است و در واقع تلطیفی را در آب و هوای این کشور موجب شده است. فراموش میکنیم، عنصری که برای پایداری به شدت به آن نیاز داریم، نکته بعدی کار کردن با آب و خاک است، آبورزی، خاکورزی و دانشهای مرتبطی که باید به سراغ شان برویم و از آنها به عنوان پیشینه حل مسئله بپرسیم، نکته چهارم بر این اساس ما یک زیستجمعی را میخواهیم ببینیم که برای اصفهان قدیم بوده است، در واقع زیست جمعی در جایی که آمادگی آن را نداشته است، نکته پنجم حل مسئله، مسئله آب و خاک در طومار شیخ بهایی چگونه اتفاق افتاده است، و نهایتاً، نتیجهگیری مختصری را خدمت شما عرض خواهم کرد.
حوزه زمینشناسی پایهی کلیه مسائل زیست طبیعی است
در کلیه مباحثی که در حوزه انسانی و طبیعی به آن میپردازیم، حوزه زمین شناسی جایی است که خیلی دیر به سراغش میرویم در حالی که پایه است، من دو تنوع را در اینجا مطرح میکنم، اولی تنوع زمینی و دومی تنوع انسانی است تنوع زمینی را به صورت سطحی نگاه میکنیم البته نه به معنای کم ارزش و روی قضیه را بخواهیم ببینیم، باید به سراغ ژئومورفولوژی برویم که در خود ژئومورفولوژی نکاتی مهم نهفته است نه فقط از نظر فنی بلکه به لحاظ رویکرد انسانی در درک پدیدههایی که در سطح زمین وجود دارند، آنچه که ما به عنوان آب و خاک به آن نگاه میکنیم به عنوان پیشینه ای است که بخشی از این پیشینه در حوزه منابع طبیعی تحت عنوان تنوع زمینی در قالب یک میراثی خودش را به ما نشان می دهد، یعنی منابع طبیعی پیشینه ای داشتند مثل میراث زمین ما که میراث زمینشناسی ما را با خودش دارد که زمین کنونی و زمین آینده ما در آن جاری هستند، بنابراین از تنوع زمینی لازم است که به سمت میراث زمینی هم برویم و بپردازیم که در ذیل این مسائل بسیار فراوانی مطرح میشود، تنوع دوم، تنوع انسانی است یعنی بر اساس شناخت ژئومورفولوژی که داشتند و میراث زمینی که به دست آورده بودند، سعی کرده بودند الگوهایی را برای استقرار و اسکان طراحی کنند، اقدام کنند، حفاظت و حراست کنند؛ از این جهت تنوعی که در دل این تنوع انسانی است که با ما حرف میزند، تنوع مجتمعهای زیستی است حداقل سه نوع جامعه رسمی به معنی ریشهدار با کم و کیف متفاوت وجود دارد، که اول عشایری، به جهت حضور فرهنگی که عشایر در کل پهنه دارند و دوم روستایی و سوم شهری، تنوعی از مجتمعهای زیستی داشتیم، من از واژه تنوع میخواهم استفاده کنم که علوم زمین چه کمکی به حفظ این تنوع میکند؟
آب، حوزهای مستقل در منابع طبیعی است
بر اساس مقدمهای که عرض کرد، نکته بعدی را یادآور میشوم که بحث فناوریها است که لزوماً سخت نیستند و بلکه میتوانند نرم هم باشند، در حوزه آب و خاک معمولاً مباحثی که در حوزه آب مطرح میشود کاری به خاک ندارد حتی برخی از موسسات عنوان شان صرفاً آب است و برخی دیگر خاک و آب هستند و برخی آب و خاک هستند، چطور میتوانید در مورد آب صحبت کنید بدون اینکه درباره خاک مطالعه کرده باشید، مطالعات آبشناسی نیازمند مطالعات مقابل است که اگر نباشد یک جای کار میلنگد، که حالا بعد شما از خاک به مطالعات سنگشناسی و اینکه چگونه خاک بدست میآید، میرسیم. در واقع ما سررشتههایی را در مطالعات خود نداریم هر چند که بسیار تخصصی مباحث را دنبال میکنیم این تنوع آنقدر هم که به نظر میرسد لطیف نیست در جاهایی برنده و تیز میشود، آنجایی که خود را به شکل و گاهی ناهمگونیهای خاصی نشان میدهد مثلاً در مورد خاک ایران که با همدیگر فرق میکند این ناهمگونی را چطور میخواهید حل کنید؟ این مسئله است باید فرمول ریاضی داشته باشید. توان ریاضی شما برای هضم ناهمگونی چقدر است؟ توان درکی شما اگر چندین مورد را که با هم ناهمگون نیستند ولی کنار هم هستند که میخواهید بچینید و به یک نتیجه و خروجی برسید. آمادگی ذهنی برای این ناهمگونی تا چه اندازه است؟ بگذریم از اینکه تحت عنوان اکولوژی منظر میگویند این ناهمگونیها را باید حفظ کنیم و اگر این نکته را کنار بگذاریم کنار آمدن با این ناهمگونیها آسان نیست، توان ذهنی، توان ریاضی، توان طراحی و توان هماهنگی بالا در اجرا میخواهد چون یکدست نیست وقتی یکدست شد مثل خط تولید کارخانه یک طرف ورودی دارید و فرآیند؛ یک خروجی و محصول را برداشت میکنید، اما اگر اینگونه شد، موضوع دیگر به این راحتیها نخواهد شد. منابع انسانی، مضیقههای سیاسی و موارد متعددی که از حوزه انسانی میخواهد با این حوزه طبیعی تعامل کند را اضافه کنید، به ابزار احتیاج دارید، آنقدر متنوع که بتواند به این ناهمگونیها جواب بدهد شما زیر ناهمواریها میزنید، زیر میز ناهمگونیها میزنید و میگویید معنی ندارد. ما یک دستگاه میسازیم که همه موارد را انجام میدهد، آنچه که از پیشینه قابل مشاهده است شما تنوع دارید مهندسی شما بسیار باز عمل میکرده است شما انوع فیشها را دارید، چون انواع خاکها را دارید هر خاکی با هر فیشی جور در نمیآید پس میدانید که اگر شخم زدید و خراب کردید محصولتان خوب در نمیآید.
در پدیده آب و خاک با تنوع کشتکاری و آبیاری مواجه هستیم
یک حوزه طبیعی و یک شناخت ادراکی از این محیط داشتیم حتماً منابع و مهندسی داشتیم، تنوع ابزاری داریم که من مثالی غیرآب و خاک در مورد اصفهان تحت عنوان «ترازوی قیراطی» میزنم، ترازوی قیراطی به شما تفاوت جایی که نور آفتاب است با جایی که سایه است را به لحاظ وزنی نشان میدهد و عقربههای آن از جنس ابریشم است اندازهگیری بسیار مهم است وقتی به این دقت اندازهگیری را میتوانید محقق کنید معلوم میشود که اندازهها را میفهمید، دانستن اندازهها برای فهم آن ناهمگونیها بسیار مهم است اینها تجهیزاتی است که کمک میکند شما از پس ناهمگونیها بر بیایید. وقتی تنوع ناهمگونیها با تنوع آب و خاک جمع میشود، برای شما محصول میدهد. آن محصول «تمدن کشاورزی» است، ما میگوییم که کشاورزان اصفهانی اعتراض دارند، چند درصد احتمال دارد از گیاهشناسان در آن جلسه دعوت شود؟ گیاهشناسی حوزهای است که برای خودش، به خصوص با سیستماتیک مدرن و پیشرفتهایی که داشته، بیعرصه و بیپایان است. کشاورزی جایگاه خود و وزارت خانه خود را دارد، ما «وزارت گیاهشناسی» نداریم ما یک سازمانی تحت عنوان سازمان جنگلها داریم که جنگلها هم جزئی از گیاهان هستند، سوال این است که در این پیشینه تنوع گیاهی بوده است به دنبال خودش تنوع کشتکاری را دارد وقتی میگوییم کشتکاری، آبیاری هم هست. گفتیم آب و خاک ما تنوع کشتکاری و آبیاری داریم و از آنجا تنوع غذا داریم غذا عنصر مهمی در تاریخ ما بوده است در تغییرات مهم و در جنگها بوده است مقولهای فوقالعاده خطیر است، آقای دکتر به مقوله معیشت اشاره فرمودند که نکته بسیار درستی است این تمدن کشاورزی اگر بخواهد معیشت خود را تغییر دهد به چه چیزی و چگونه میخواهد این کار را انجام دهد؟
مسئله کشاورزی اصالتاً مسئله گیاهی است
مسئله کشاورزی اصالتاً مسئله گیاهی است. وقتی شما وارد حوزه تنوع گیاهی میشوید به سرعت همچنان که این مواردی که عرض کردم رو به فراموشی است مواجه میشوید با گیاهانی که فراموش شدهاند کلیدواژه مشخصی که به شما میگوید تنوع تان در حال کاهش پیدا کردن است و اگر کاهش پیدا کرد دیگر قرار نیست شما پیشنهاد بدهید که به سمت الگوی معیشت بروید شما کار دیگری نمیتوانید بکنید، اتفاقی است که میافتد.
آب و زیست جمعی همیشه در ایران محل اختلاف بوده است
نکته دیگر این است که این آب و زیست جمعی همیشه در ایران محل اختلاف بوده است وقتی چیزی کم است سر آن دعوا است عرضه پایین و تقاضا بالا است. این تقاضای بالا، نسبی است و سر موضوع رشد جمعیت هم به راحتی نمیتوان نتیجهگیری کرد. طبق گزارشها، ایران در دوره صفویه ۴۰ میلیون جمعیت داشته است. این در دوره پهلوی بعد از دورههای افولی که جنگ جهانی، قحطی، بیماریهای واگیردار دیده است به ۱۰ میلیون تقلیل پیدا کرده است. در دوره ای به ۲۰ میلیون و بالاتر افزایش پیدا میکند و در گزارشهای وزارتخانههای مربوطه در دوره پهلوی، رشد جمعیت بالا است مبنا عدد ۱۰ است پایه ۱۰ چیست چون همان بوده است آن را گفتهایم؛ در واقع هنوز ملاکی ندارید که بخواهید در مورد رشد صحبت کنید و آنقدر که در مورد رشد صحبت می کنید در مورد توزیع صحبت نمیکنید یک مشکل در مورد ایران به عنوان سرزمین این است که بسیار گسترده است و به همان اندازه هم ناهمگون است چطور میخواهید این همه را پوشش دهید، تا قبل از اینکه یک حکومت مرکزی باشد یعنی قبل از دوره صفویه و دوره ایران باستان را کنار بگذاریم که چندین قرن هیچ حکومت مرکزی وجود نداشته است، صورت مسئله متفاوت بوده است، شمار آب زایندهرود مربوط به دورانی است که حکومت مرکزی شکل گرفته است و با قلمرویی با عنوان امپراطوری نه فقط حکومت مرکزی روبرو میشوید که مسئلهای اختلافی و مبنایی است که آمایش آن هم آب محور باشد چون اگر آب محور نباشد زندگی نیست، وقتی زندگی نباشد فناوریها ارزشی ندارد، در واقع ما در مورد اختلافها صحبت میکنیم و اینکه چگونه این اختلافها حل شده است؟ چرا این کار را باید انجام دهیم؟
ما در حوزه طبیعی و انسانی آیندهنگری نکردهایم
ما در حوزه طبیعی و انسانی میراثدار هستیم و باید نسبت به آن آیندهنگری کنیم که نمیکنیم و اصلاً به سراغش نمی رویم. طرح مسئلهای هست با خودش پاسخ هایی را دارد اینها روی هم اثرات متقابل دارند آنچه که برای ما مسئله بوده است و فعلاً ما بعد اجتماعی اقتصادی آن را در نظر میگیریم این محور پاسخش کشاورزی و دامپروری بوده است، عنصر اصلی زراعت طبیعتاً آب است یعنی به اندازهای که آب مهم بوده است زمین مهم نبوده است عنصر محوری کمیاب آب بوده است پس باید دعوا زیاد باشد که بوده است و اسناد مختلف در رابطه با اختلاف وجود دارد، مقیاس قالب کار تولید ده و روستا است، گسترهی جغرافیایی تقریباً فراگیر است ولی پراکنده است، مهمترین مشکلات حکومت مرکزی چگونه قابل مدیریت است. ایران کویت نیست. ایران سنگاپور نیست، وسعت سرزمین داریم چطور میخواهیم پوشش دهیم توضیح این چیست؟
میتوان از کمیابی به تمدن رسید
کار و تولیدی که انجام شده است قوی و متراکم بوده است، ما اینجا شیوه حل مسئله را از دو منظر میبینیم یکی از حوزه انسانی و دیگری حوزه مهندسی است امروز هم موضوع همین است از یک خاستگاه انسانی حرف میزنیم و از یک خاستگاه مهندسی جواب میشنویم، اتفاقی که در این حل مسئله افتاده است نظم اجتماعی که آیه آن قبلاً آب بوده است و بعداً نفت میشود و با نظم مهندسی همسو است، بین حوزههای اجتماعی و طبیعی و بین حوزههای انسانی و طبیعی پیوستگی دارید چگونه این همسویی به وجود آمده است؟ سازمانهای کار شما یاریگرا هستند و رقابتی نیستند، این وزارتخانه با آن وزارت خانه این نهاد با آن نهاد، این گروه با آن گروه، سازمان کار یاریگرانه است به جای رقابتی، مهندسی آب و آبیاری هم طبیعتاً مصنوعی است ولی مبتنی بر زیستبوم است، الآن محیطزیست فانتزی است، در حد یک پیوست است مهندس برای یک طراحی نیازی به زیست بومی که قرار است در آن عملیات کند ندارد، اجرا و عملیات را از جایی انجام میدهید که سابقاً نیازی نبوده که آموزشی نسبت به آن داشته باشید. من به مقدمهای که عرض کردم بر میگردم یک پایه آن زمینشناسی است در دروس دانشگاهی ما وقتی مهندس که باید خلاق و طراح باشد با این ناهمگونیها روبرو شود شناختی ندارد وقتی برخورد میکند چطور با آن برخورد میکند چک لیستهایی که میخواهد پر کند در آن چه چیزهایی آمده است؟ اینجا گفته است عدد ده، اگر یک جایی شد دوازده تکلیف چیست؟ اگر انجام ندهد سواد علمی خود را زیر پا گذاشته است، این مهندسی مبتنی بر زیستبوم است نه چیزی جدا که لحاظش کنیم، نتیجه این است که کمیابی هست که اول هر کتاب اقتصادی گفته شده است منابع کمیابی است و شما در این کمیابی به تمدن رسیدهاید و منکر هم ندارد و ادعا هم نیست، کتاب «ارشاد الزراعه» در مورد حوزه کشاورزی که خیلی هم در داخل شناخته نشده است در خارج شناخته شده است و مطالعات اصل ۴ و غیره که خارجی ها در موردش کار کرده اند، پس می شود از کمیابی به تمدن رسید اما و اگرهایی دارد و زمینهها میخواهد.
ما در حوزه علم و فناوری دچار گسیختگی هستیم
پدیداری زیست جوامع در اصفهان قدیم به لحاظ زمانی الآن و این اصفهان، اصفهانی نوین است چون اولین باری است که بعد از دوره باستان انسجام ملی را برای خودمان داریم، به اعتقاد بنده ما نیاز به همبستگی تحت عنوان فرهنگ، زیست بوم و فناوری هستیم که الآن اینها بنا به دلایل مختلف گسیخته هستند، اگر بخواهم بر رویش دست بگذارم حوزه سیاسی و اداری نیست، توسعه طبعاً یک حوزه سیاسی، اداری دارد. من میخواهم توجهات را به حوزه علم و فناوری جلب کنم، ما در حوزه علم و فناوری دچار گسیختگی هستیم یعنی اگر درد را هم بگوییم وقتی قرار است به درمان برسیم نهایتاً باید کارشناسیهایی اتفاق بیفتد این کارشناسی یعنی گفتگوها و نقادیهای علمی، وقتی رشتههای ما از هم بیگانه هستند، وقتی دانش آموختههای ما مواد درسی را اصلاً ندیدهاند و نیازی هم نبوده که ببینند، از کارشناسی تا دکتری الآن در مقام راه حل چگونه میخواهند راه حل بدهند، زایندهرود در اصفهان است دانشگاه اصفهان دانشگاهی جامع است و کلیه رشتهها را دارد. سوال این است که پیوند بین این رشتهها چگونه است؟ آیا دادههای زیست بومی به عنوان ورودی این رشتهها وجود دارد که خروجی به این زیستبوم برگردد؟ فرض کنید در قالب فناوری یا غیرفناوری باشد. چند مورد را در حوزه طبیعی انسانی عرض میکنم پاسخهایی فناوری مهندسی هم داده شده است مثلاً جغرافیایی من جغرافیا را برای شما زمین و خاک میخوانم، زمین اصفهان سفت است و خاکش هم حاصل خیز نیست فناوری اقتصادی چه کردند هم باغ داشتند هم آبادانی، من آبادانی را برای شما اینگونه میگویم فاضلاب داشتهاند، فاضلابی که فراموش میشود و در دوره پهلوی اول به قدری مشمئز میشود که نمیدانند چه کنند یعنی فراموش شده است، فاضلاب مهم است بخشی از آبادانی است موضوع دیگر آب رودخانه است این طغیان هم داشته است، مهار کردهاند، ماهی پرورش میدادند، هر چگونه بازی با این آب زایندهرود به مانند خمیر در دست انجام دادند، کم آبی داشته است و نوسان هم داشته است نوسان هیدرولیک میبینید. مرحوم دکتر ابری در دوسال منتهی به سال ۸۰ ذکر میکنند که خشکسالی در این دو سال بیسابقه بوده است زنگ خطرهایی که پیش از اینها به صدا در آمده است، در حوزه جمعیت تقریباً معادل شهرهای بزرگ جهان مثل لندن بر اساس گزارش سیاحان، در حوزه مکتب زیستی تحت عنوان مکتب اصفهان شناخته شده است، به لحاظ دینی و فرهنگی فوقالعاده فعال و پویا بیش از ۴۰۰ مسجد، انجمن صفاخانه گفتگوی ادیان مفصل همراه با مجله و نشریه با محوریت فرهنگ شیعه، و بسیاری موارد دیگر در حوزه مهندسی و فناوری که عبور میکنم. فرهنگ زیست بوم فناوری وقتی در قالب یک نظام بهرهبرداری از منابع طبیعی خود را میخواهد نشان دهد؛ تنئوع زیستی را میبیند برای آن تنوع توازن را دارد به تاریخ تحول محیطی توجه داشته است چیزی که برای ما گنگ است. کسانی که علوم اجتماعی درست خواندهاند تاریخ تحول محیطی را باید بدانید تا بتوانید کاری انجام دهید که ماندگار باشد، بر اساس مطالعات صورت گرفته پل خواجو بر اساس بازگشت سیلاب ۴۰۰۰ ساله ساخت شده است، یا فناوریهای امروزی را داشتند، اینها موارد قابل تأملی است که برای مسائلمان باید به آن فکر کنیم این اصفهانشناسی در فلات مرتفع ایران است که آمایش سرزمین آن از نوع قدیم است آمایش سرزمین جدید که طراحی شده است اشکالات بسیار متعددی دارد در پرانتز عرض میکنم که عمدتاً شرکتهای مهندسین مشاور طراح آمایش سرزمین ایرانی بودند که این مهندسین محترم کاری به مهندسی زیست بوم به شکلی که گفته شد ندارند و جمعآوری داده و بعد خروجی ای که بایستی به ارتقاهایی برسیم، در متن طومار نکاتی است که عرض میکنم، اول اینکه خاستگاه جامعه مسئله است مطرح شده و بعد هم بیان میشود، بر سر سهام رودخانه مبارکه زاینده رود اختلاف وجود دارد، مسئله هست و بیان میشود آنقدر که منجر به صدور فرمان از سوی شاه میشود نتیجه اینکه تقسیم آب مسئله مشترک میشود، کشاورزان اعتراض کردند یعنی جامعه شهری اصفهان مسئلهای با آب ندارد؟ همکاری هم قاعده عبور از کمیابی است کمیته تشکیل میشود، کمیته سه ضلع دولت، مردم و هم فنی و تخصصی دارد، باید تعیین منابعی باشد که ترکیب کمیته را تأیید کند، مشروعیت داشته باشد، امنای دولت قاهره، معتمدین، حضرات، کدخدایان و ریش سفیدان بلوکات مشترکه، روش معیار برای شاخصگذاری در تعیین سهام میگذارند و آخر سر میگویند اگر انجام ندهید تنبیه میشوید و توصیه به عهد شناسی و وفای به آن کردهاند. در خود طومار بحث زیاد است که من چند مورد میآورم، همه جا را محاسبه کردهاند، هیچ روستا و مزرعهای باقی نمانده است، قید گذاشتهاند که گنجایش و قابلیت بدون تقلب این عین متن طومار است، گفته اند که اگر تغییر در زرع بدهیم نیاز به آب تغییر میکند باید چه کنیم؟ ما نقشه جامع علمی کشور داریم که گسیختگیهای دانشی ما در اینجا است اولویت اول آن فناوریهای آب، الگوی کشت منطقهای اولویت است، ایمنی امنیت غذایی اولویت است، سوابق را دیدهاند و هر جا لازم نبوده است، دست نزدهاند، کلیه تجارب باید ثبت شود، گفتند الزام دارید که در دفتر بنویسید، نیروهای ثبت، همانهایی که هستند ناظر محلی وجود دارد کدخدای معتبر معتمد بلوک برنامه یکساله است و درک کیفی زمان دارند با توجه به تأثیری که زمان بر روی تقسیم آب میگذارد دستورالعملی که می رسند همه این تغییرات را می بینند، یک روز قبل که نوبت آبیاری است به کدخدا مادی سالار و مرد قاصد یعنی تیم نظارت اجرا و اصل میشود نتیجه این است که به صلح و دوستی میرسید و مسئله اختلافی بوده است.
مشکل آب زاینده رود مسئلهی تازهای نیست
ما یک سند تاریخی را از این جهت بررسی نمی کنیم که فقط بوده و ثمراتی داشته است و ثمرات آن غیر قابل انکار است پس معلوم است که دیدهاند، ولی الان اگر بگوییم تغییر در زرع کدام رشته دانشگاهی میبیند؟ مثلاً میگوییم فلان رشته و امروز صحبت از حکمرانی میکنیم. حوزه حکمرانی مربوط به کدام حوزه است؟ حوزه سیاستگذاری، اعمال قدرت، اعمال حاکمیت، حوزه علوم انسانی و … چه نسبتی با زرع دارد؟ نسبتی ندارد. هدف من از ارائه، این است که پشتوانه کارشناسی صرف نظر از ندیدنهایی است که آقای مهندس درویش فرمودند که چرا دیده نمیشود اشاره کردند وقتی شما راه حل علمی میدهید پشتوانه های کارشناسی کمک نمیکنند که به راه حل علمی برسید ما تعاملات علمی بین المللی بسیار گسترده ای داریم، در واقع افراد ما دارند ولی سازمانهای ما ندارند، جناب مهندس در یونسکو مشغول هستند، یونسکو دههها است که درباره مناطق خشک کار میکنند، مناطق خشک جزء کدام مباحث علمی است؟ علوم انسانی، علوم پزشکی و دامپزشکی، علوم فنی و مهندسی چه وقت مهندس ما میبیند که منطقهای خشک است، چه وقت پزشک ما متوجه میشود که در منطقهای خشک و نیمه خشک است؟ چه وقت پزشک ارتفاع را در تجویز خود راه میدهد؟ چه وقت به سراغ جغرافیای پزشکی میرویم؟ چه وقت به سراغ جامعهشناسی پزشکی میرویم؟ چه وقت به سراغ زمینشناسی پزشکی میرویم؟ تا به سمت این گسستگی دانشی نرویم خروجی دانشگاههای ما نمیتواند راهحل داشته باشد، فریادهای شما شنیدنی است ولی خلأ دارد، آن خلأ این است که همکاری دانشی نداریم، اقتصاد، اقتصاد است اقتصاد آب چه معنایی دارد؟ کسی هم که در کار آب است کارش را انجام میدهد، فرمولش را چه کسی باید بنویسد؟ پس ریاضی کاربردی آن کجاست؟ جدیداً در کشور ما یک حوزهای در حال فعالیت است به نام ریاضات زیستی؛ عزیزان میگویند زیستی که شما صحبت میکنید در تنوع زیستی به سلولی که سرطان دارد و بخواهید با پزشک صحبت کنید محدود نمیشود این حوزه اکولوژی هم دارد، این زیستی انسانی هم هست، چرا در حوزه ریاضیات زیستی حوزه انسانی را در نظر نگرفته است؟ از سلول و مولکول شروع میکنیم اوج میگیریم و به اکولوژی میرسیم این فرآیند مثل یک زنجیره است، یک بخشی فشار آورده است و یک بخشی را میگیریم سرطان میشود مطالعات جامع سرطان انجام می دهیم، اطلاعات و زمینههای این کجا هستند؟ زمینههای آن به چه دردی میخورد؟ طرح سوال، پاسخ ها و تعاملات و شکستهای این کجاست؟ وقتی به سابقه برمیگردیم مگر زاینده رود بار اولش است مگر تازه آدم ها در آن زندگی میکنند، مگر پلها برای دیروز هستند، دانشگاه اصفهان در همان جا است بهترین مرکز مطالعاتی دانشجوی اصفهانی در تمام رشته های دانشگاهی در حوزه فلسفه، فقه، این هم زایندهرود در حوزه زیست بوم ورودی حوزه علمی، خروجی آن آبادانی اصفهان، غیر از این است؟ تا ما بتوانیم به همکاری برسیم و گرنه داستان تنش است.
ما یک همبست فرهنگ، زیست بوم و فناوری نیاز داریم
این کشور فرسایش آبی، بادی، خاکی دارد و اگر مهندسی نشود ما به جای باغ، ریز گرد داریم، مهندسی اشکال دارد و الآن هم خیلی به مهندسان نقد میشود ولی مهندسی میکنند، حساب و کتابشان که درست است نرمافزارهای رایانهای آنها که درست است پس احتمالاً در دانش مهندسی اشکالی وجود دارد که با یک پیوست نمیشود ما یک همبست فرهنگ، زیست بوم و فناوری میخواهیم. در سال ۸۳ تقسیم آب زاینده رود در کتاب درسی هست، سال ۹۳ نیست در قسمت بیشتر بدانید قسمتی به خط سیاه آمده است که قابل خواندن نیست دانشآموز اصفهانی چه چیزی را از تقسیم آب زایندهرود میخواهد بداند مشارکت ذی نفعان، نسل آینده؛ این آمایش سرزمین است.آمایش سرزمینی که الآن در حال انجام و و رو به نهایی شدن است منهای بخش اول که جهتگیریها و سیاستهای اولیه آمده است و گفتهاند که فرض گرفتیم بر اساس اینها کار کردهایم وقتی وارد میشویم آن همه ملاحظاتی که آن زمان دیده میشد الآن در این اسناد نمیبینید، سوال این است که آمایش سرزمین خوب است ولی کدام آمایش سرزمین خوب است؟ با کدام سرزمین شناسی؟ مگر ما ورودیهای دانش سرزمینشناسی بالا داریم؟ از سرزمینشناسی، گیاهشناسی، جامعهشناسی گیاهی شروع میشود، کشاورزی متهم است که مصرف آب بالا دارد، جلوی شهریها را نمیتوانیم بگیریم، عشایر هم حذف میشوند، روستاها گردشگرپذیر میشوند ژئوتوریسم به راه میاندازیم دانش آن پس کجا میرود؟ چه ارزش اقتصادی دارد؟ چه ارزش سلامتی میتواند داشته باشد؟ اینها آمایش سرزمین است که نمیپرسیم، میخواهیم درآمد ایجاد کنیم، هتلداری یاد بگیرند، انگلیسی یاد بگیرند، آشپزی یاد بگیرند، تعامل فرهنگی یاد بگیرند و روابط عمومی خوبی داشته باشند تا بتوانیم درآمدزا باشیم. آیا نمیتواند بازدهی اقتصادی داشته باشد؟ چرا اولین همایش شورورزی از سال ۱۳۹۶ شروع بشود؟ شورورزی در خاک ایران که شور است در آب ایران که مشکل داریم، چرا این قدر دیر به صحنه می آید در حالی که در سال ۱۳۳۶ نمک زدایی میآید، فناوری روز استفاده میکنیم فناوری روز را باید استفاده کنیم فقط باید بدانیم که چگونه استفاده میکنیم؟ فیلترهای زیست بومی ما عمل کنند، فناوریای بشود که قابل استفاده است، چرا این قدر که به این پرداختیم به شورورزی نمیپردازیم؟ والا اختلاف جای سازش میشود و آمایش سرزمین هم راه به جایی نخواهد برد، کما اینکه قبل از انقلاب آمایش سرزمین انجام شده است و آن آمایش سرزمین بازخوانی نشده است.
آب به مثابه انرژی است
جناب آقای مهندس درویش در یونسکو هستند چرا یونسکو که همه آن را به نام علمی فرهنگی میشناسیم در مورد اقیانوسها مطالعه میکند، چرا یونسکو در دهه ۶۰ در زمینه کوچ و عشایر همایش برگزار میکند پس معلوم است که این ها ارتباط دارند، ما پژوهشگاه، دانشگاه و دانشکده در حوزه فرهنگ داریم متناظر با این در مورد آب و هوا هم داریم. اینها کجا همدیگر را ملاقات میکنند؟ یک وزارت علوم و یک وزارت بهداشت داریم به این معنی است که هیچ گاه جامعهشناسان ما پزشکان ما را در یک ادارهای، کاری و … همدیگر را نمیبینند کما اینکه در مسئله کووید هم همدیگر را ندیدند، دیگر چه برسد به اینکه دامپزشکی ما هم از همدیگر جدا است پزشکی و دامپزشکی ما هم از همدیگر جدا هستند، اینگونه شما آمایش سرزمین نخواهید داشت، سرزمینی که زیست دارد، از انسانی، گیاهی و جانوری که با هم تعامل، ضرب، ماتریس و … دارند آنچه که از گذشته بوده است آمایشی است که می بینیم و شکر خدا فناوریهای روز و پیشرفته کمک کنند که بهتر شود، این نتیجه چرخه تولید و انتقال نیروها و حاصل از تجمیع و بسیج آنها را بخواهیم بگوییم آب به مثابه انرژی است ما به این شکل نگاه نمیکنیم چون ما صرفاً آب را مصرف میکنیم اگر به عنوان انرژی می دیدیم خیلی بهتر به آن احترام می گذاشتیم و خیلی بهتر از آن بهره می بردیم، من جستجوی زیادی کردم، انرژی غذایی کجا بررسی میشود؟ در مورد انرژی غذایی خیلی کم بحث میشود بنابراین بی جهت نیست که آب را نادیده میگیریم آب انرژی است ادعای فنون و تولید مهندسی را داریم مهندسی آن بماند جای بحث زیادی دارد، بهرهبرداری از نتایج انرژی اجتماعی شده است حکومت را هم در داخل این انرژی اجتماعی دیدهایم چون پایه سیاست در جامعه است، محصول اقتصادی شده است که یکی از این سیاحان می گوید معادل بورس لندن فعالیت دارد، گردش مالی دارد یعنی کار اقتصادی دارد وقتی شما هزینه نمیکنید باید پول خرجش کنید یا اینکه قدیمی است میخواهید پول خرجش کنید و به زور آن را نگه دارید، چقدر پول خرج کنیم دیگر ارزش ندارد کارآیی ندارد، ما باید بسازیم، براساس چیزی که ساخته شده بود و کاری که آنها نسبت به قبلیها انجام داده بودند، میراث ما چون خیلی زیاد است بهرهوری هم از آن نداریم چون سواد میراثمان را نداریم، چیزی میشود که رویش خط نکشیم اذیتش نکنیم بعد هم به زور آن را به عنوان محصول اقتصادی حفظ کنیم.
همسویی نظام اجتماعی با نظام مهندسی در کشور اتفاق نیفتاده است
میخواهم نتیجه گیری کنم که نظم اجتماعی با نظم مهندسی هم سو بودند بخش مهم این است که همسویی یک منافع است، منافع مهم است و نمیشود که دیده نشود سوال این است که چرا این منافع متضاد هستند؟ چرا مهندس ما که باید طراح باشد طراحی نمیکند، چک لیست جدید نمیدهد و بر اساس مطالعاتی که انجام میدهد بگوید که من تعریف خاک جدید را ارائه میدهم ما لایه حفاظت از خاکمان هم اشکال دارد، ما الگوهای حفاظتیمان هم اشکال دارد میخواهیم جنگل را حفاظت کنیم هرچه مردم در آن هستند را بیرون میریزیم اگر میتوانستیم حشرات را هم بیرون می انداختیم چون اکوسیستمی نمی بینیم میراثمان زیاد است ولی در مورد الگوی حفاظت کار نمیکنیم ما می خواهیم میراث صنعتی را پاس بداریم چگونه میخواهیم این ها را حفظ کنیم خیلی عشق به میراثمان را داریم، بر روی الگوهای حفاظت از میراث کار نمیشود، اگر همسو شد درونزایی قدرت دارید و اگر نشد درونزایی قدرت نخواهید داشت درونزایی قدرت یعنی پایداری قدرت سیاسی، بسترسازی قدرت سیاسی، به زبان امروزی توسعه مردمی و پوشش حکمتی است یعنی جامعه و حکومت با همدیگر به شکوفایی میرسند نه عکس همدیگر.