سعید خلیلی؛ 1399/08/08
هنوز چند سالی از برگزاری جشن هالووین در مهدکودکهای ما نگذشته است که پای این جشن غربی به تورهای گردشگری باز شده و توسط آژانس های مسافرتی دارای مجوز رسمی از سوی وزارت گردشگری، صنایع دستی و گردشگری در حال اجرا است.
سعید خلیلی در یادداشتی به نقد جشن هالووین که این روزها تبلیغات آن به راحتی در سایتها و فضای مجازی دیده میشود، پرداخته است:
هالووین به انگلیسی (Halloween) جشنی است که درروز ۳۱ اکتبر و در شامگاه مراسم عید مقدسین که یکی از آئین های مسیحی غربی است، برگزار می شود. هالووین روز اول مراسم سه روزهای است که در تقویم کلیسا برای بزرگداشت درگذشتگان به ویژه قدیسان، شهیدان مسیحی و دیگر مومنان برگزار میشود. البته این جشن نیز همچون دیگر آئینها و مناسبتهای مسیحی ریشه در اعتقادات کهن ملتهای اروپای غربی دارد و محتوا و آئینهای آن برگرفته از اعتقادات اقوام سلت ، اقوامی كه حدود 2000 سال قبل در ناحیه ای زندگی میكردند كه اكنون كشور ایرلند، انگلستان و شمال فرانسه در آن واقع شده اند میباشد.
سلتها سال نوی خود را اول نوامبر جشن میگرفتند و این روز علامتی از آخر تابستان(در تقویم های مسیحی) و فصل برداشت و آغاز تاریكی و زمستان سرد بود، یعنی بخشی از سال كه اغلب با مرگ و میر انسانها (در دوران های کهن) در ارتباط بوده است. سِلت ها معتقد بودند كه در شب قبل از سال جدید( همان 31 اکتبر ) مرز بین جهان زندگان و مردگان محو و تار میشود و ارواح مردگان به زمین باز میگردند و بدین دلیل آنها لباسهای مردگان را میپوشیدند تا از طرف ارواح شناسایی نشوند؟ البته بدیهی است آداب و رسوم امروزی هالووین تحتتأثیر اعتقادات مسیحی و اعمال ناشی از آن قرار گرفته و این روز شب اول از آئینهایی است که در 3 روز برگزار می گردد.
البته منظور از این مقدمه توضیح ریشه ها و مفاهیم جشن هالووین نبود، بلکه منظور از بیان مطالب بالا اشاره بر ریشه های کاملا مسیحی و غربی جشن هالووین است. یعنی هالووین نه ریشههایش و نه آداب و رسومش هیچ صبغۀ اسلامی و حتی ایرانی ندارد و آئینی کاملا غربی است که در چارچوب فرهنگ آن کشورها برگزار میشود. اما مشکل موجود تورها و تفریحاتی است که بر اساس جشن هالووین در کشور ما در حال برنامه ریزی، تبلیغات و برگزار میشود. این روزها به جای برگزاری جشنهای اسلامی- ایرانی، شاهد گسترش جشن های غربی هستیم که قطعا تاثیرات فرهنگی مخربی بر جامعه خواهد داشت. مشابه همین اقدام در سالیان گذشته در مهدکودک های کشور برگزار گردید، غرب زدگی یعنی اینکه ما مراسمی مانند هالووین را علاوه بر خانه، در مهد کودک هم برگزار کنیم که به طور طبیعی این جشنها اثرات خود را بر کودک میگذارد و در زمان بزرگسالی، هیچ حس و علاقهای نسبت به آداب و رسوم کشور خودش نشان نمیدهد و هالووین و بالماسکه و هزاران جشن غربی دیگر را به رسومات خودمان ترجیح می دهد.
در همین راستا رهبر معظم انقلاب در بیاناتی که در ارتباط تصویری با روسا و مدیران آموزش و پرورش در آستانه سال تحصیلی جدید داشتند(11/06/1399) بر این موضوع تاکید داشتند که: “مهدکودکها متأسّفانه رها است؛ مهدکودکها هم ذیل آموزش و پرورش است. اوّلاً دستگاههای مختلف دولتی با هم در این زمینه بگومگو دارند که این بگومگوها باید برطرف بشود؛ وانگهی وقتی که دستگاه را شما رها بگذارید، دیگران میآیند بچّههای مردم را میگیرند، میبرند آنجا و تربیتهای غلط داده میشود. گزارشهای بسیار بدی بنده دریافت کردم از بعضی از مهدکودکها که واقعاً نگرانکننده است. مهدکودک هم فقط یک مرکز خدماتی نیست که بچّه را حفظ کنند و خدمت بدهند، [بلکه] به یک معنا مرکز آموزشی و پرورشی است، منتها خب با زبان خاصّ خود، با شیوهی خاصّ خود.”
هنوز چند سالی از برگزاری این مراسم در مهدکودک های ما نگذشته است که پای این جشن به تورهای گردشگری باز شده و توسط آژانس های مسافرتی دارای مجوز رسمی از سوی وزارت گردشگری، صنایع دستی و گردشگری، در حال اجرا است، امروز شما میتوانید تبلیغات تورهای هالووین را به راحتی در سایتها و فضای مجازی ببینید و ظاهرا و با توجه به گستردگی موضوع احتمالا اعتنای قابل توجهی هم به آن شده و توسط بخش مشخصی از جامعه گرامی داشته میشود. آن گونه که پیداست عدم نظارت مستمر و کافی نهادهای مسئول یکی از اصلیترین دلایلی میباشد که موجب شده ما شاهد اینگونه جریانات ناخوشایند باشیم.
علاوه بر این به نظر می رسد از مهمترین مشکلات موجود(که مورد بالا بخشی از آن است) از دست رفتن امنیت رسانهای کشور است. در واقع گسترش شبکه های ماهواره های و سرمایه گذاری دولت غربی جهت تصرف فضای رسانه کشور به نظر میرسد تاثیر خود را داشته است و امروزه ما در شرایطی هستیم که مرجعیت رسانه های داخلی در نشر اخبار و اطلاعات در حال کمرنگ شدن است. اقشار مختلف نیازهای خود در زمینۀ اخذ اخبار و اطلاعات، سرگرمی و اوقات فراغت را اغلب با بهره گیری از رسانه هایی مرتفع مینمایند که در بهترین حالت توسط نخبگان رسانهای مستقر در غرب اداره میشوند و به احتمال قریب به یقین بودجۀ آنها توسط نهادهای اطلاعاتی و سیاسی غربی تامین میگردد.
رسانهها همواره تلاش دارند که خود را مدافع مردم نشان دهند این در حالی است که آنها بخشی از دستگاههای اجرایی کارفرمایانشان هستند که البته به شدت در پی اجرای منویات و سیاستهای آنان می باشند. در این راستا به نظر میرسد که رسانههای غربی تمرکز ویژهای بر تضعیف آئینها و سنن بومی ما دارند و تلاش دارند به هر نحو ممکن فرهنگ کشورمان را به استحالهای دچار نمایند که ایران نیز بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جهانی گردد.
در واقع وقتی رسانه ها توانستهاند جشنی تا این حد نامتجانس با فرهنگ ایرانی را به خورد مردم بدهند، باید ترسید و در تقویت پایهها و ساختارهای رسانهای کشور تلاشهای مضاعفی نمود چرا که غفلت در این مرحله میتواند مشکلات عظیمی را برای آیندۀ ایران اسلامی پدید آورد.