این نشست در تاریخ چهارشنبه 28 مهر 1400 در مرکز مطالعات راهبردی ژرفا و با حضور دو تن از پژوهشگران عرصه جهاد سازندگی برگزار شد.
این نشست با طرح این موضوع مطرح شد که در خصوص اینکه در کارهای جهاد سازندگی خلاءهایی وجود دارد شکی نیست و سوالی که مطرح می شود این است که در دهه پنجم انقلاب و در جهاد سازندگی دوم، آیا می توان گفت که نهاد جهاد می تواند در چند سال آینده هم مانند اوایل جهاد به فعالیت خود ادامه دهد؟
ناصر ترابی؛ مدیر اندیشکده جهادی
ترابی در پاسخ به این سوال گفت: نکته مهم اینجاست که احیای جهاد سازندگی یک مسئله جداگانه و روند فعالیتهای انجام گرفته موضوعی دیگر است. به عقیده بنده اگر در حال حاضر نیت، احیای جهاد سازندگی جدیدی با ساختار و رویکرد جدید باشد می تواند لطمه ای بزرگ به ساختار جهاد سازندگی در اوایل انقلاب وارد کند و تمامی خاطرات مثبتی که در ذهن مردم ایجاد شده را از بین می برد. ضمن اینکه اتفاق جدید و مثبتی را ایجاد نمیکند و کاملا مردود شده می باشد. زیرا آنچه جهاد را به معنای واقعی جهاد رساند ساختار آن نبود بلکه نرم افزار و مفهوم درونی آن است که ساخت این نرم افزار به یک مغزابزار احتیاج دارد. به عنوان مثال: جهاد را صدفی در نظر میگیریم که در درون آن مرواریدی وجود دارد، وظیفه صدف برای محافظت از مروارید این است باشد که اجازه ورود ریگ ها را به داخل صدف نمی دهد. چرا که صدف ریگ ها را به عنوان دشمن تلقی می کند. می توان این مثال زیبا را به جهاد سازندگی هم تشبیه کرد که این مغزافزار به مثابه مروارید می تواند از یک تهدید به عنوان فرصت استفاده کرد و مردم را به سمت کمک رسانی عمومی تشویق می کنند. اگر جهاد سازندگی به این مرحله از مغزابزار رسیده باید بتواند آن را در سایر سازمان ها هم تزریق کند.
در ادامه ترابی گفت: ما برای جهادی کردن دولت طرح داریم و مبنا و دال مرکزی صحبت های ما، مردم است. برای اینکه به تمدن اسلامی دست پیدا کنیم، ابتدا باید دولت اسلامی داشته باشیم و تفکر جهادی میتواند باعث ایجاد دولت اسلامی گردد. پیشنهاد من این است که آقای رئیسی از حوزه طراحی ساختار و سازمان گذر کنند و فعلاً یک ستاد موقتی برای یک کار موقتی تشکیل دهند که از دل این ستاد، کار اصلی و بلندمدت بیرون کشیده شود. نام این ستاد میتواند «ستاد جهاد پیشرفت» باشد و بهتر است پس از 4 دهه از انقلاب، از کلمه سازندگی دیگر استفاده نشود و کلمه پیشرفت جایگزین آن شود. این ستاد جهاد پیشرفت دارای 4 کارویژه است:
- (R & D): در این کارویژه، فکر و اندیشه و طراحی صورت میگیرد و خود به چند بخش تقسیم میشود. یک بخش برای خود ستاد است، یک بخش برای دولت است، یعنی با نگاه جهادی برای دولت تحقیق و پژوهش میکند و یک بخش هم برای آن کار اصلی و بلند مدت است.
- : کار این کارویژه نظارت و هدایت بر دولت (وزارت جهاد کشاورزی، معاونت توسعه روستایی، وزارت مسکن و…) است. نکته مهم این است که در کنار نظارت، هدایت هم صورت گیرد.
- حمایت: حمایت دولت از گروههای جهادی، گروههای فکری، هسته های میانی و…
- : برای گفتمان سازی نیز چهار مرحله می توان در نظر گرفت: اندیشهسازی، گفتمانسازی، کادرسازی و جریانسازی. بحث اندیشهسازی که در تحقیق و توسعه (R & D) انجام میشود؛ گفتمان سازی و کادرسازی همزمان توسط بزرگان جهاد صورت میگیرد و مرحله آخر هم جریان سازی است که توسط این ستاد میتواند شکل گیرد.
– سجاد هجری؛ پژوهشگر اندیشکده پایا
در ادامه هجری گفت: همه می دانند که در داخل کشور با فرهنگی به نام جهاد سازندگی رو به رو هستیم اما متاسفانه ادبیاتی که در این رابطه وجود دارد ادبیاتی ضعیف و لاغر می باشد و کسی تاکنون نتوانسته نظام مفهومی را برای آن ایجاد کند. به زعم بنده امر جهاد سازندگی یعنی امری فوق العاده، ولی در حال حاضر در یک حالت عادی قرار دارد و این موضوع ناراحت کننده می باشد. چرا که باید به مرحله فراتر دست پیدا کنند. اما در کشور حتی حالت عادی وجود ندارد به این معنا که فردی که مسئولیتی را برعهده دارد وظایف خود را به نحو احسن انجام نمی دهد. بنابراین تا زمانی که به حالت عادی دست پیدا نکرده ایم نمی توانیم به حالت فوق العاده دسترسی پیدا کنیم.
این وضعیت از مدیریت کلان گرفته تا کارمند به این معنا می باشد که وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری در کشور وجود ندارد. امر ترفع در انجام وظایف محال است یعنی تا زمانی که یک مرحله به پایان نرسیده نمیتوان به مرحله بعدی رفت. آقایانی که در کشور وظایفی را بر عهده دارند باید تمامی مسائل ذکر شده را مطرح و آن را به درستی عملیاتی کنند تا جهاد سازندگی کارآمد شود و تمامی این ها به مدیریت بستگی دارد.
اگر از بنده بپرسند که در کشور ام المسائل کدام موضوعات می باشد به طور یقین همین مسئله دوگانگی اختیارات را بیان می کنم، از نظر بنده، کشور دچار گریز از آزادی شده؛ به این معنا که کسی که از آزادی فرار میکند در حقیقت به این معنا می باشد که از مسئولیت های خود شانه خالی می کند.
در این حالت سه نوع شخصیت وجود دارد: اول، گروهی از افراد به طور منصفانه اعلام می کنند که اختیار و تکالیفی را بر عهده نمی گیرند بنابراین زیر بار مسئولیت ها نمی روند که شاید اغلب گروه هایی که در حال حاضر وجود دارد در این دسته می باشند. اما گروه دوم به این صورت می باشد که اختیارات و حقوق را می خواهند اما در قبال آن مسئولیتی را برعهده نمی گیرند. این دسته اندکاند اما بشدت در جامعه تاثیر گذار می باشند. سومین گروه که اقل جامعه را تشکیل می دهند افرادی هستند که خواهان دریافت اختیارات هستند ولی در مقابل آن مسئولیت انجام آن را هم بر عهده می گیرند. کشور باید سعی کند با تربیت نیروی انسانی به روش درست افراد را به سمت این مدل شخصیتی گرایش دهند و تاکید بنده بر این موضوع است که برای تشکیل جهاد سازندگی باید گروه سوم پررنگ تر شوند. نه اینکه خواهان رسیدن به حالت فوق العاده نباشیم؛ بلکه از نظر بنده هنوز کشور نتوانسته به حالت عادی دست پیدا کند چراکه لازمه ی آن رعایت مسئولیت پذیری توسط افراد، به خصوص مدیران جامعه می باشد. نکته بعدی که باید به آن توجه کرد این است که تا زمانی که افراد تخصص کافی در رابطه با موضوعی پیدا نکرده اند در رابطه با آن مسئله اظهار نظر نکنند.
همچنین در ارتباط با جهاد سازندگی تعبیر «إحیا» تعبیر مناسبی نیست و می توان به جای آن از لفظ «تجدید» استفاده کرد چرا که با سه واژه کلی رو به رو هستیم: 1- حفظ 2- احیا 3- تجدید. به تعبیر بنده کلمه احیا نوعی رجوع به آن چیزی که قبلا بوده می باشد و زمانی که تمام شرایط تغییر می کند استفاده از کاربرد رجوع صحیح نمی باشد بنابر این شرایط، از کلمه تجدید استفاده می کنیم که به معنای به روز کردن و در حقیقت امروزی شدن می باشد.
در پایان هجری اذعان داشت: مجدد موضوع را به سمت مسئولیت پذیری جهاد سازندگی می بریم و این مهم، به نوع تربیت فرزندان بستگی دارد. این واقعیت وجود دارد که افراد خواهان یک فرهنگ مسئولیت پذیر هستند و باید آن را از همان دوران ابتدایی کودکان شروع کرد تا برای چند سال آینده بتوانند وظایف و تکالیف خود را به نحو احسن انجام دهند. البته تنها به تربیت وابسته نیست بلکه نیازمند تغییر ساختارها نیز می باشد. به عقیده بنده مردم و نهادها باید رسالت محور و ماموریت مدار شوند و در این ارتباط باید به تفاوت مفاهیم بین رسالت و ماموریت توجه کرد: مفهوم رسالت یک مفهوم کلی است درحالی که ماموریت ها مصادیق رسالت هستند که این مصادیق در طول زمان کسب می شود و چالاکی برای رسیدن به این موضوعات برعهده نهادها می باشد. چرا که نهادها باید انعطاف پذیر و انطباق پذیر باشند تا به جهاد رسالت محور ماموریت مدار دست یابند. در این بین اتفاقاتی که باید بیفتد، یکی بحث تقویتی در رابطه با تربیت کودکان است و بعد از آن باید به مسئله تدوین ساختارها بپردازیم. تمام این موضوعات مطرح شده باید در ستادها مورد بحث و بررسی قرار گیرد که به چه صورت این موضوعات گفتمان سازی شود.